یک پروژه‌ی انگلیسی با مبانی آبگوشتی!
یک پروژه‌ی انگلیسی با مبانی آبگوشتی!
خاتون شرق- مطلبی در کانال خبری اصلاحات نیوز به نقل از سایت اقتصاد آنلاین خواندم که ظاهرا تازه هم بود. هر چند این سایت منبع خود را جام جم عنوان کرده، ولی متوجه نشدم، منظورش سایت یا روزنامه یا تلویزیون است. به هر حال منبع هر دوی اینها و هم دیگر سایت‌ها و منابع خبری ایران که این مطلب را نقل کرده‌اند، گزارشی است که حدود 10 سال پیش توسط یک استاد روان‌شناسی در یکی از دانشگاه‌های انگلستان در باره تأثیر تفاوت نژادها در میزان هوش مردم جهان منتشر شده است.

ابوالفضل یغما
مطلبی در کانال خبری اصلاحات نیوز به نقل از سایت اقتصاد آنلاین خواندم که ظاهرا تازه هم بود. هر چند این سایت منبع خود را جام جم عنوان کرده، ولی متوجه نشدم، منظورش سایت یا روزنامه یا تلویزیون است. به هر حال منبع هر دوی اینها و هم دیگر سایت‌ها و منابع خبری ایران که این مطلب را نقل کرده‌اند، گزارشی است که حدود ۱۰ سال پیش توسط یک استاد روان‌شناسی در یکی از دانشگاه‌های انگلستان در باره تأثیر تفاوت نژادها در میزان هوش مردم جهان منتشر شده است.
سایت اقتصاد آنلاین این مقاله را دستاویزی قرار داده و به غرور ملی ایرانی‌ها تاخته که چه نشسته‌اید که ما ایرانی‌ها دچار توهم هستیم و نه تنها باهوش نیستیم بلکه در رده‌های پایین هوشی دنیا قرار داریم! دیگران هم تقریبا با همین نگاه خودکم‌بینانه، این گزارش را نقل کرده و گویا به خود هم بالیده‌اندکه این گزارش علمی! را منتشر ساخته و آفتاب حقیقت را از پشت ابرهای تعصب و غرور بیرون آورده‌اند!
با یک گشت و گذار ساده در اینترنت در باره‌ی این گزارش و کتابی که آقای ریچارد لین (صاحب مطلب مذکور) آن را نوشته، به حقایق جالبی برمی‌خوریم که تحلیل‌های سایت اقتصاد آنلاین و جام جم و دیگر منابعی که در ایران از دیدن این مقاله، گویا خیلی ذوق زده شده و از اینکه یک استاد خارجی، به صرف انگلیسی بودن، ما را جزو مردم کم‌هوش دنیا بداند به وجد آمده‌اند! همه را کلا بر باد می‌دهد و لبخند غرب‌زدگی را بر لب‌شان می‌خشکاند.
۱- این آقای ریچارد لین، متولد ۱۹۳۰ است. بنا بر این ایشان، این روزها با ۸۶ سالگی دست و پنجه نرم می‌کند نه آن طور که اقتصاد آنلاین نوشته، ایشان ۸۱ ساله باشد. (ظاهرا این رسانه، همان زمان برداشت و انتقال مقاله را مد نظر داشته! یا منبع دیگری داشته که برای ما ناشناخته است). خیلی بعید است که انسان در ۸۶ سالگی، یا حتی در همان ۸۱ سالگی، آن هم در کوران تحقیقات و تتبعات علمی، این قدر سالم و شاداب مانده باشد که عکسش در اینترنت هست. و بعید است که کسی با این جایگاه علمی، در حدود نیم قرن، مانند مرغ بر یک پا مانده باشد، چرا که فیلسوف عالی‌مرتبه‌ی ایرانی، ابن سینا در پایان یک عمر دانش‌اندوزی گفت: تا بدانجا رسید دانش من، که بدانم همی که نادانم.
۲- آقای لین، این تحقیقات خود را اولین بار در حدود ۵۰ سال پیش در سطحی محدود در یکی دو منطقه از کشورش و بعدا در چند کشور دیگر اطراف خودش انجام داده و در سال‌های بعد، این تحقیقات را از طریق نتایج گزارش‌های دیگران به اصطلاح گسترش داده است. خوب دقت کنید که مبنای کار ایشان گزارش‌های اولیه‌ای در حدود ۵۰ سال پیش است که در این نیم قرن، بارها و بارها از سوی منتقدان علمی مورد تردید قرار گرفته است.
۳- آقای لین، کتابی را که از آن به عنوان منبع اصلی این گزارش یاد شده، در طول سال‌های متمادی و از حاصل کارهای تجربی خود و دیگران جمع‌آوری و بالاخره در سال ۲۰۰۸ آن را منتشر کرده است. بنا بر این ارزش اطلاعات آن، مربوط به فرایند رویدادهایی است که در طول ۵۰ سال گذشته اتفاق افتاده و صدها بار دگرگون شده اما در کتاب آقای لین، به عنوان حقایق ازلی، همچنان ثابت مانده است!
۴- نوع تحقیقات آقای لین، در سال‌های متناوب، تحلیل محتوا بوده، یعنی ایشان از تحقیقات مختلفی که در کشورهای گوناگون و توسط اشخاص یا منابع متفرقه انجام شده استفاده کرده و نتایج آنها را مبنای کار و نتیجه‌گیری‌های خود قرار داده است. بنا بر این اینکه گفته شود آقای لین، تحقیقات مفصلی انجام داده و به این نتیجه رسیده که میزان هوش در کشورهای دنیا چنین و چنان است، یک گزاره‌ی غیر واقعی است و کار ایشان هیچ مبنای عملیاتی و میدانی ندارد.
۵- مأخذ گزارش آقای لین در باره ایران، دو تحقیق موردی و محدود است که یکی دو روان‌شناس متفرقه یکی در شیراز و یکی احتمالا در تهران انجام داده‌اند. اولی تاریخ ندارد و در سطح دانش‌آموزان ۱۴ تا ۱۷ ساله در یک مدرسه در شیراز انجام گرفته و دیگری مربوط به پسران ۱۸ ساله‌ای که در یکی از مدارس تهران در درس ریاضی وضعیت بهتری از درس ادبیات داشته‌اند و نزدیک به ۴۵ سال پیش انجام شده است.
۶- بنده، سواد انگلیسی چندانی ندارم و اطلاعات شکسته بسته‌ای که به دست آوردم با کمک گوگل و بعضی دقت‌های طلبگی در متون بود ولی اگر محققینی که به انگلیسی تسلط دارند و مثل این دوستان رسانه‌ای نادان‌مان از اعلام بی‌هوشی ایرانیان ذوق مرگی نمی‌گیرند سری به اینترنت بزنند و سرگذشت آقای لین را بخوانند حتما چیزهای بیشتری دستگیرشان می‌شود از این قبیل که این استاد ریچارد لین کیست، از کجا آمده، کجا درس خوانده، نسبتش با خانواده‌های حاکم انگلستان چیست، تحقیقاتش را چه کسانی حمایت کرده‌اند و مؤسسه‌ی خیریه‌ای که او پس از بازنشستگی در آن کار می‌کند از کجا حمایت و اداره می‌شود؟ و خیلی مطالب دیگر. البته کسی منکر جایگاه علمی ایشان نیست، ولی بر اهل علم و اصحاب دانشگاه پوشیده نیست که صرف یک تحقیق و مقاله‌ یا گزارش منتشر شده توسط یک نفر یا یک تیم، دلیلی بر رد و قبول یا ابداع یک تئوری یا نظریه‌ی علمی که جمعیت فراگیری از سراسر جهان را تحت تأثیر قرار دهد نیست. جالب اینکه به‌جز آقای لین که ۵۰ سال است به این تئوری نژادی چسبیده و به هیچ‌وجه هم حاضر به ول کردن این نظریه‌ی خودخوانده‌اش نیست، هیج دانشمند برجسته‌ی دیگری بر این نظریه تأکید نداشته و آن را دربست نپذیرفته است؛ بماند که خیلی از دانشمندان علوم اجتماعی و روان‌شناسی، از آن ایرادهای متعدد هم گرفته‌اند.
۷- اگر به جداول اینفوگرافی که در منابع اصلی گزارش منتشر شده، نگاهی کلی بیفکنیم، حقایق جالبی برایمان روشن می‌شود. اولا اینکه امریکا و انگلستان با اینکه جزو کشورهایی هستند که از نظر میانگین رتبه‌ی هوشی نزدیک به ایران هستند معهذا با رنگ آبی که نشانه‌ی ضریب هوشی بالاست مشخص گردیده‌اند در حالی که ایران و یک سری کشورهای اطراف و شمال آفریقا همه در یک سطح قرار گرفته و با رنگ زرد که یادآور صحرای آفریقا و عربستان و اینهاست نمود یافته‌اند.
۸- اینکه نتایج مربوط به آسیای جنوب شرقی، خیلی عالی گزارش شده اولا مربوط به همان ۵۰ سال پیش است که اولین بار این فرضیه‌ی آقای لین فرصت انتشار یافته و آن زمان، دوستان زرد پوست، همه یاوران امریکا و انگلیس بوده‌اند، ثانیا در ممالک چشم‌بادامی‌ها کسی خیلی به این چیزها کاری ندارد و سرش به کار خودش است و کلا بچه‌های خوبی هستند و تازه اصحاب رسانه‌های آنان اینقدر واداده و دلداده‌ی غرب نیستند، کما اینکه سال تا سال در رسانه‌های ژاپن و سنگاپور و هونگ‌کنگ و امثال هم، حتی یک خبر سیاسی و درگیری با امریکا و اروپا هم منتشر نمی‌شود. و جالب‌تر اینکه هر چند در این جدول- نقشه، کره‌ی جنوبی جزو بهترین رده‌های هوشی است اما اسمی از کره‌ی شمالی که ممزوجا با برادران جنوبی خود هستند در آن دیده نمی‌شود! و العاقل یکفیه الاشاره.
۹- نمی‌دانم چه اتفاقی برای اصحاب رسانه در ایران افتاده که عنقریب، کل تاریخ و فرهنگ ایرانی و تمام شاهکارهای جهانی دانش ایرانیان در گذشته و امروز را ندیده خواهند گرفت و به دم فلان معلم دانشگاهی که هزار سال پیش در دارقوزآباد انگلستان یا ینگه دنیا درس خوانده و امروز در ۱۵۰ سالگی‌اش، یک ترهاتی از خودش «در وکرده» می‌چسبند تا همه‌ی خلق‌ا.. ایرانی را قانع کنند که کم‌هوشند، بی‌سوادند، بی‌شعورند و از این بی‌ها تا بی‌نهایت. آیا این رسم امانت‌داری رسانه‌ای و فرهنگی است که برچسب ایرانی بر سینه دارد؟
یادم هست دوستی که ۳۰ سال گذشته را در یکی از کشورهای غربی سکونت داشته، همین اواخر به ایران آمده بود و در گفتگویی که داشتیم می‌گفت: فلانی می‌دانی دولت این کشور سالانه میلیون‌ها دلار خرج می‌کند و به رسانه‌هایش باج می‌دهد که چیزی راجع به مشکلات داخل کشورشان ننویسند و هر چه ممکن است مردم را سرگرم کنند و خوشی و تفریح را خواسته‌ی نامبر وان مردم قلمداد نمایند که کسی در دنیا نفهمد این مردم چی می‌کشند و همیشه به اربابان قدرت و سیاست، سواری بدهند.
۱۰- بد نیست دوستان رسانه‌ای، یک مقدار تأمل کنند و هر چیزی به دست‌شان می‌آید به طرفه‌العینی به زیور طبع و نشر نیارایند، و حالا نفوذ و اینها هیچی، یک لحظه به این فکر کنند که برادران غربی‌مان، مثل ما هستند و در راستای تأمین منافع خودشان، ممکن است هدایایی که از آن سوی دنیا برایمان می‌فرستند حاوی پودرهایی سمی باشد که برای سلامت اجتماعی مردم‌مان خطرناک است. ناسلامتی، ما اصحاب رسانه‌ایم و باید یک سر و گردن از عوام‌الناس و بلکه از میانگین جامعه، برتر باشیم مثلا..
زندگی‌تان شیرین و روزگارتان دیرین باد!