سعید صفارائی
اشاره: مجازات اعدام همواره یکی از بحثبرانگیزترین موضوعات حقوقی و اجتماعی در جهان بوده است. این مجازات، که شدیدترین شکل مجازات کیفری به شمار میرود، مخالفان و موافقان جدی دارد که هر یک با استدلالها و دیدگاههای خاص خود به دفاع یا نقد آن میپردازند. در کشور ما نیز رویکردهای گوناگونی نسبت به اعدام وجود دارد که تحت تأثیر عوامل مختلفی چون مبانی دینی، الزامات قانونی، خواست عمومی، دغدغههای حقوق بشری و نگرشهای فرهنگی شکل گرفتهاند.
برخی، اعدام را ابزاری مؤثر برای بازدارندگی از جرایم سنگین همچون قتل، تجاوز یا قاچاق مواد مخدر میدانند و معتقدند که این مجازات میتواند امنیت اجتماعی را حفظ کرده و احساس عدالت را در جامعه تقویت کند. از سوی دیگر، مخالفان اعدام بر این باورند که هیچ فرد یا نهادی حق ندارد جان انسان دیگری را بگیرد، حتی در قالب قانون، و مجازاتهای جایگزین همچون حبس ابد میتوانند اثربخشی بیشتری در اصلاح مجرم و کاهش خشونت اجتماعی داشته باشند.
در سالهای اخیر، بحث درباره کارآمدی و عدالت در اجرای مجازات اعدام در ایران نیز افزایش یافته است. برخی خواهان بازنگری در سیاستهای کیفری هستند، بهویژه در مواردی که پای جوانان یا جرایم غیرخشونتآمیز در میان است. در مقابل، برخی دیگر تأکید دارند که با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی، حذف یا محدود کردن مجازات اعدام ممکن است موجب گسترش جرم و ناامنی شود.
به بهانه دستگیری سارقین متهم به سرقت حدی در نیشابور در این مورد با قاضی این پرونده درباره مجازات اعدام گفتوگو کردیم.
مجازات سرقت حدی به نحو چشمگیری از سرقتها کاسته
قاضی محمد حسیننژاد در این خصوص میگوید: با توجه به تجربه موفقی که از همکارانم در شهرستان دیگری سراغ داشتم مبنی بر اینکه اجرای مجازات سرقت حدی به نحو چشمگیری از سرقتها کاسته است و از آنجا که متاسفانه «سارقین در حرکت» (سارقینی که از شهر یا استان دیگری در شهرستان حاضر و اقدام به سرقت می کنند) در شهرستان و حتی دیگر شهرستانهای استان دست به سرقت میزنند در صورت اجتماع شرایط سرقت حدی از تفهیم اتهام آن دریغ نخواهد شد.
پیش از این در حوزه و دانشگاه آموختیم اما اکنون تجربه اجرای این مجازات و اثرات کاهشی آن صحیح بودن تعیین این مجازات را آشکار کرده است زیرا یکی از بزرگترین اهداف یک مجازات قدرت بازدارندگی آن است.
این در حالی است که امروزه در برخی از مجامع عرفی و حتی تخصصی با الهام از دیدگاه اندیشمندان غربی به اجرای مجازات اعدام، شلاق یا قطع عضو نقد جدی میشود اما صرف نظر از اینکه ظاهراً مخاطب این ایده ها صرفاً کشورهایی مثل ایران میباشد به نظر میرسد پیروی کورکورانه از نظریه پردازان غربی بدون استفاده از ظرفیتهای علوم انسانی بومی و اسلامی دارای انتقاد جدی است.
به عنوان مثال در ۱۹ ایالت آمریکا همچنان مجازاتهایی از قبیل اعدام، قانونی است. خوب اگر چنین مجازاتهایی خلاف حقوق بشر است و کرامت انسانی را خدشهدار میکند چرا مجامع غربی و به تبع، رسانهها و ظرفیت های دنباله روی آن اجرای مجازات های بدنی از قبیل اعدام را فقط در کشور ما ناصحیح میدانند اما خودشان در اجرای چنین مجازاتهایی همچنان مصر هستند؟
آیا فقط بایستی برای تصاویر خارج شده از زندان اوین به سوگ نشست ولی شکنجههای وصف ناپذیر زندان ابوغریب آمریکا که تصاویر آن در اینترنت موجود است را نادیده گرفت؟
به راستی در حالی که قاتل مرحوم داریوش مهرجویی و همسرش محکوم به حکم قصاص و اعدام شده است چرا آقایان شهاب حسینی و رامبد جوان فقط بایستی برای جلوگیری از اجرای حکم اعدام قاتلین شهید روح الله عجمیان وساطت کنند؟ و «نه به اعدام» فقط در اینجا خوب است؟
مگر نه این است که ابوعباس مدافع حرم ایرانی در عراق ناجوانمردانه توسط آمریکاییها دستگیر و اکنون به جرم مبارزه با منافع آمریکا در مکانی نامعلوم در اسارت به سر میبرد؟ پس چرا سردار قاسم سلیمانی توسط آمریکاییها به همین اتهام به دستور مستقیم رییس جمهور آمریکا به شهادت رسید و به جای اعدام و سلب حیات وی را به مجازات به زعم خودشان بشر دوستانه محکوم نکردند؟
چندی پیش افرادی، گردنبند یک فوتبالیست را سرقت کردند و وی حاضر به بخشش سارقین اموال خود نشد اما همین فرد حسب نقل قول از خبرگزاریها در فضای مجازی خواهان آزادی بی قید و شرط مجرمین دستگیر شده از سوی نیروهای امنیتی و انتظامی شده بود.
در همین شهرستان مردم شهر شاهد بودند که چند سال پیش مردی که به اتهام قتل با اخذ وثیقه از زندان آزاد شده بود مجدداً به محض آزادی دست به قتل دیگری زد که این ها همه میتواند درس عبرت و تجربهای باشد برای قانونگذار، مجریان قانون و از همه مهمتر مردم عزیز و شریفمان که افرادی که نسخه عدم اجرای مجازات های بدنی را برای مجرمین میپیچند خود مجری مجازات های بدنی هستند و تابعین آن ها در کشور که حاضر نیستند حتی سارقین اموال خود را ببخشند بعد مدعی آزادی بی قید و شرط متهمین پرونده های مردم می شوند.
لذا باید هوشیار بود که کمپین هایی از قبیل «نه به اعدام» هرچند ظاهری گول زننده و عوام پسندانه دارد اما قطع به یقین جری شدن هرچه بیشتر مجرمان و ضایع شدن حقوق قربانیان جرم (مردم عزیز) را به دنبال خواهد داشت.
مجرمینی که بی خود و بی جهت حکم به اعدامشان، شلاق یا قطع دستشان داده نمی شود و قربانیانی که صرف نظر از تضییع اموالشان که چه بسا سالها برای به دست آوردن آن زحمت کشیده اند بعضا دچار آسیب های روحی و روانی غیر قابل جبرانی می شوند که تا آخر عمر آنها را همراهی می کنند.