گفت و گو از: مسعوداصغرنژادبلوچی
عبدالله محمدزاده سامانلو متولد ۲۰ مهر سال ۱۳۵۹ در تهران و دارای کارشناسی ادبیات ترسیمی میباشد. ایشان در زمینه شعر و ترانه و تحقیقات ادبی و تاریخی فعالیت میکنند. در کنار شغل معیشتی در مسیر شعر و ادبیات و مطالعه فعالیت جدی دارد. عاشق شعر غزل و شعر سپید و حجم است و همچنین ترانهسرایی هم انجام میدهد.
و با چند تا خواننده خوشصدا که اسپانسرهایی قوی هم دارند، در حال همکاری است. به غیر از کتاب ترانهها که ترانههای سال ۱۳۹۲ میباشد و چاپ هم شده یک مجموعه ترانه، دو مجموعه سپید عاشقانه و اجتماعی و یک مجموعه شعر کوتاه آماده برای چاپ دارد.
در دوران اخیر رویکرد شاعرها چگونه میتواند اثرگذاری بیشتری داشته باشد؟
در خصوص پاسخ به سؤال شما باید بگویم که شاعران معاصر بهخصوص شاعران همدوره خودمان بایستی در شعر کلاسیک و ادبیات فارسی مطالعه داشته باشند و همچنین درزمینهٔ های مختلف تاریخی ادیان اجتماعی ادبی هنری روانشناسی فلسفه و … به حد نیاز مطالعه کنند تا دیدشان با خودشان، جامعه و فرهنگ بازتر بشود و بتوانند در موضوعات و مضامین نو و بکرتر شعر بگویند و تسلط بیشتری هم پیدا کنند چه در سرودن شعر کلاسیک و چه در شعر نو، چراکه همه اینها باعث میشود تا خوب بنویسیم و بعد از گذر از مرحله تقلید و آشنایی با سبکها و فرمهای شعری به فرم و سبک و علاقهی شخصی خودمان دست پیدا کنیم.
مخاطبان شعر معاصر بیشتر به دنبال چه محتواهایی بیشتر علاقهمندی نشان میدهند؟
تا آنجایی که من اشعار را جستجو میکنم و میخوانم و همچنین با شاعران کلاسیک، اشعار نو و معاصر و حتی شاعر مهیج و جوگیر که دنبال سبک و شگرد تازهای برای مطرحشدن هستند اکثراً اشعار عاشقانه و احساسی بیشتر دیده میشود و اشعار اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و… بیشترین مخاطب را دارد و دوست دارند با خاص نوشتن دیده بشوند ولی در کل حرفها یکی ست و به جریان و یا موضوعی از بادهای مختلف و یا تلفیقی نگاه نمیکنند و فقط شاعران فرق میکنند البته برخی شاعران هم هستند که موضوع و جریان عشقی یا اجتماعی را با نگاهی تازه و کلمات و ترکیبات و تصویرسازیهای نو و ابتکارانه به نمایش میگذارند که جالبتوجه است.
رویکرد نشر حقیقی یا مجازی آیا اثرگذاری مثبت دارد یا به آشفتگی موجود دامن میزند؟
بنده خودم بهشخصه دیدم و متوجه هستم که چاپ اشعار و کتاب دیگر ارزش چندانی ندارد و فقط برای یک عده از شاعران مطرح و مافیایی بازار چاپ کتاب خوب بوده ولی با آمدن کرونا کلاً موضوع چاپ کتاب و فروش و نمایشگاه و پخش بهکلی ضعیف شده و انتشارات با فریبهای مختلف کتاب چاپ میکنند و یا بهواسطه برند بودنشان پول بیشتری برای چاپ کتاب آنهم مشترکی میگیرند و به دلایل بازار فضای مجازی هم برای شاعران نوپا و ناوارد بیشتر بازشده و هم شاعران مطرح که باکمی جستجو متوجه خواهید شد که الآن بازار خرید لایک و بازدید و ممبر و فالوور دوباره در اینستاگرام و تلگرام داغ شده است
فعالیت مجازی به نظر من بیشتر فروش و پخش کتاب در شناساندن و مطرحشدن تأثیرگذار است چهبسا یک پست میتواند در بسیاری از گروههای تلگرامی و یا اینستاگرام بین شاعران و دوستداران شعر به اشتراک گذاشته شود و هرچقدر دوستان در خصوص نشر مجازی اطلاعات داشته باشند موفقتر خواهند بود
اما نکتهی دیگر در خصوص آشفتگی در شبکه مجازی و نشر اشعار میباشد که متأسفانه صحت و سلامت و درستی اشعار و یا اصولی بودن اشعار هیچ ملاکی ندارد و افراد به هر شکلی دوست دارند مینویسند و حتی دل نوشته نویس ها هم به عنوان شاعران سپید گوی عاشقانه مطرح میشوند و این وظیفه کانون شاعران معاصر و انجمنها و کارگاههای شعری است که در انتشار اشعار خوب و سالم و تازه کوشا باشند.
شاعران شاخص منطقه شما بیشتر در چه محور و محتوا تولید اثر میکنند؟
در پاسخ به این سؤال که شاعران شاخص منطقه به این صورت آشناییای ندارد و چون ارتباطم با شاعران چه کلاسیک و شعر نو از کل ایران بهصورت مجازی یا تلفنی و تصویری میباشد آثار همدیگر را رصد میکنیم و بیشتر جویای هم هستیم از دوستان بزرگوارم در زمینه شعر کلاسیک آقای سیدجلیل سید هاشمی، خانم زهرا موسی پور فومنی، خانم هاله محمودی، خانم فاطمه بدری، جناب محمد دری صفت، خانم آنجلا راد و… در شعر نو هم با دوستانی چون جناب یارمحمد اسد پور که بانیان شعر موج نو هستند، آقای جمال بیگ از انجمن فراگفتار، آقای حسین احمدی محجوب انجمن ادبی بهزاد و دیگر دوستان عزیزم.
در خصوص محور و محتوا اگر بیطرفانه بگوییم خوب در شعر کلاسیک تغییراتی در رباعی و اضافات در اوزان رباعی پیشرفت داشته و طرفداران رباعی با موضوعات بیشتر اجتماعی و درونگرایی بیشتر شده و در محور و محتوا بیشتر تحول در شعر نو و بهخصوص شعر سپید صورت گرفته و جریانهای گفتار، فرا گفتار، فراسپید، فرانیمایی و تلاش برای آوانگارد شدن در شعر حجم و فرا سپید بیشتر بوده است
یک شعر از عبدالله محمدزاده سامانلو:
نیم قرن
**
با نیم قرن از نفس های تو
سخن میگویم
و خوب میدانی…!
پنجره ها را به دست باد می سپارم
و تو را به اشک های پس از باران
به روی شیشه
و بیا که بهانه ها را
گردن بزنیم
برگ ها را روز رستاخیز بهار
به روی درختان بچسبانیم
لبخند معجزه ای ست
که در هزاره سوم
پیامبر نمی خواهد
هر روز در ناخودآگاه خویش
برای زنده ماندن
خسوف می کنیم و
کسوف می شویم
شاید لحظه ای به خود آمده باشیم
که دوران،
دوران چکمه های دشنه دار
دوران التماس قاصدک ها در باد است
آری…
با نیم قرن از نفس های تو
در اورشلیم نگاهم
در تنشهای بودنت
سربازی میکنم
برای تناسخ روحم
در خاک و باد
در آتشوآب
که توازن یک پلک بر هم زدن
فقط با تو میتوان بر هم زد
با نیمقرن از نفسهای تو
هر بار مجال باشد
سخن را پایانی نیست