مسعوداصغرنژادبلوچی
**
برای بازگویی کردن گونههای مختلف جستارهای ادبی باید کمی جسارت به خرج داد و با اتکا به آثار ارائه شده توسط گذشتگان یک فرضیه ساخت و آن را برای مدونسازی در شعر مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
هنر ِپیام ِهنری؛ هنری که با زبان سر و کار دارد، در حوصله جهان و زمان و زبان نمیگنجد. شعر هنری است که انتقال در وهله اول باید در آن وجود داشته باشد. بعد این انتقال میتواند نام بپذیرد. مابقی کاغذ هدر کردن است و سیاه بازی. این همه شعر، این همه نوشتند، به چه کار می آید؟ مگر مسابقه است؟ یا بازی؟ باید یکسری دریافت وجود داشته باشد تا خارج بشود! مگر چیز دیگری مد نظر باشد!
چرا باید از هر چیزی، تعداد زیادی داشته باشیم؟ این تعداد چه نفعی دارد؟
شعر ترنم و نوازش قلب در راستای مهربانی و فهمیدن هاست و شاعران که وارث آب و خرد و روشنی هستند با کمک ِپیمان محبّت و مرام، کلمه ها را تبدیل به تسبیحی می کنند برای تسکین روح بشر که روی چرخ و بیان؛ فرازها و فرودها را در کشاکش درد و درک روزگار می سپارند به ذهن و مخاطب آن را می نوشد.
مخاطبی که برلب رود زندگی دارد در می کشد. در همین راه و روش است که شاعر از دیر باز از آغاز سرودن تا آغاز ِپایان، تلاش می کند تا شأن و شعور دریافت کرده را با آمیزه ای از مِهر و تکنیک برای انسان تولید نماید تا بتواند تاریکی های کم اندیشی را به روشنا رسانده و زخم را مرهم گذاشته و تحول گرداننده ی حال و هوای انسان ها باشد.
در همین دُوران و دَوَران گاهی اتفاق افتاده است که بی راهه و بد راهه پیش روی شاعرها قرار بگیرد و شاعر هر چند تلاش می کند؛ باز نتواند کمکی به خود در ابتدا و انتهای ماجرا بکند؛ و به اشتباه سراغ درمان دردها می رود و دردها را از نظر خود و جهان خود مخفی می کند، البته بدون درمان.
با اتکا به این نکات که تقریر و تقدیم شد باید به سمت منطقه و مکانی مشخص رفت که مد نظر نگارنده می باشد.
نیشابور از دیرباز محل و خواستگاه بسیاری از مفاهیم ادبی و فرهنگی ست. جایگاه خاص آن را نمی توان به هیچ وجه نادیده گرفت و به سمت جغرافیای ذهن و زبان آن متمایل نشد و گرایش پیدا نکرد. این همه محاسن و مقام در امروز نیشابور به خاطر تلاطم و تشویش در ارکان اصلی سرایش و به خاطر نبودن و یا نداشتن انگیزه ای که بخواهد برایند حقیقی شعر شعر نیشابور را بازنمایی کند؛ آن را به انزوا و رکودی دچار کرده است که غفلت ورزیدن از آن؛ خسارت جبران ناپذیری در پی خواهد داشت.
حامیان و شاعران شعر شهر نیشابور به طور کلی در حاشیه ای کم اهمیت مشغول موارد بسیار بی دلیل هستند که بازخوردهای منفی بسیاری را بوجود آورده است.گسستهگی و چند دستگی از لحاظ نیروی انسانی، بینش و منش اجتماعی و ادبی شعر شهر نیشابور را متلاطم گردانده و سابقه تاریخی آن را به تاریکی کشانده است. این چالش ها جز این که انرژی شاعران را هدر بدهد خروجی دیگری در پی ندارد و نخواهد داشت.فارغ از یک سری پیشکسوت که شعر آن ها را شهر پذیرفته است و سال ها مشغول به سرودن در همان قد و قواره ی مردم پسند هستند، سایر شعرا؛ هیچ گونه عملکرد صحیحی از خود نشان نمی دهند.
شاید به نوعی وهم شاعرانه سراغ برخی از علاقمندان به سرودن آمده است و آن ها را به بحران خویشتن گریزی کشانده است.
تازه کارانی که بدون مطالعه و با اتکاء به کشف و شهودی نامعلوم؛ مدعی هستند که در حال انجام کار ادبی هستند، بیشترین بار منفی را در اتمسفر شعر نیشابور از خود ساطع کرده اند که البته گذراست و زمانه و زمان همه چیز را به چالش می کشد و در نهایت مشخص می کند تقریباً همه چیز را. نگارنده ی یادداشت، همین جا دوستان را به چالش پاسخ دادن در جهت رشد و تعالی شعر دعوت می نماید و خواهشمند است که دلسوزانه تر به این ودیعه ی آسمانی پرداخته بشود.
در حوزه تحقیقات و نوشتن و ارجاع به متون بسیار بارها مشاهده شده است که به واسطه گذشت زمان کتابی تحت عنوان نقد ادبی تفسیر ادبی و قس علی هذا نوشته میشود و از آن کتاب و چاپ آن چندین سال و شاید چند دهه میگذرد و به واسطه انجام نپذیرفتن یا چاق نشدن کتابها در این حوزه؛ اکثر محققان در تحقیقات خود تنها به آن کتاب مراجعه نموده یا تنها به آن کتاب ارجاع میدهد؛ در واقع باید در نظر گرفت چه لزومی دارد که کتابی که ۳۰ سال پیش و با توجه به دانش و آگاهی ۳۰ سال گذشته نوشته شده هچنان مرجع باشد! آن هم بدون به روز رسانی!
باید پرسید آیا قابلیت استناد برای امروز را داراست؟ در این باره در حوزه نقد ادبی شاهد اتفاق ها و ارجاعهای بی مورد و بی شماری از این گونه هستیم که انگار قرار است با ارجاع های متعدد و تکرار آن برای آن کتاب که به هر حال دون در نظر داشتن تاریخ مصرف؛ مصرف شود.
و جالب این که در این گذر و گذار ارزش و اعتبار بیشتری کسب نمایند.
دیگر دوره این گونه افکار به سر آمده و گذشته است که مطلبی را بتوان ذیل عنوان کشف یا شهود یا تحقیق ناب و بی نظیر در نظر گرفت؛ چرا که امروزه در حوزه رسانهها و ارتباطات جمعی یک اتفاق میتواند در آن واحد در ذهن میلیونها نفر جا افتاده و توسط آن فرد یا افراد پخش بشود.
به همین خاطر لازم میدانم ذکر کنم ارجاع و استناد به کتبی که سی سال یا بیشتر در حوزه مباحث انتقادی نوشته شده است و با تأکید فراوان بر آن اصرار ورزیده می شود لزوماً نمی توان بر درست بودن یا ارائه تعریف درست داشتن آن اعتنا یا حتی اعتماد کرد.
باید درنظرگرفت ذهن خلاق و کنجکاو بشر ثانیه به ثانیه در حال پیشرفت و درک بیشتر است. به همین خاطر با تکیه و تکرار بی مورد ارجاع به کتبی که مشمول شهرت دانشجویی-استادی شده است، باید با تأمل بیشتری نگاه کرد و در برخی موارد به راحتی آن را مورد انتقاد قرار داد و شاید در برخی موارد آنها را اصلاح نمود و حتی کنار نهاد.
ادبیات فرسایشی – فرمایشی دچار چنین اتفاق هایی می شود و باید از آن ها دوری کرد.