هوشهیجانی ،اولین بار توسط فردی به نام دانیل گلمن که روزنامهنگار نیویورکتایمز بود مطرح شد. گلمن در سال ۱۹۹۵ کتابی با همین نام منتشر کرد و بر پایه پژوهشهای نوینی که انجام شده بود، ادعا کرد افرادی که زرنگی خاصی در درک هیجانها دارند، در زندگی یک گام از بقیه جلوتر هستند. در واقع هوش هیجانی مجموعه تواناییهایی است که به ما کمک میکند هیجانات را در خودمان و دیگران تشخیص دهیم و درک و تنظیم کنیم. اما سوال اینجاست که ما به عنوان والدین، چگونه میتوانیم هوش هیجانی یا عاطفی را در فرزندانمان پرورش دهیم؟ داستان این هفته و تحلیل روانشناسانه آن در همین باره است.
داستان واکنش اشتباه به زمین خوردن بچهها
بعدازظهر بود. خسته از سر کار بر میگشتم به خانه که پسر کوچک همسایه را در حال دوچرخهسواری در محله دیدم. پدرش یک گوشه ایستاده بود و همینطور که صفحه گوشیاش را بالا و پایین میکرد، هرازگاهی نگاهی به پسرک چهار سالهاش میانداخت. نزدیک خانه که رسیدم، صدای ناله پسرک بلند شد. نگران برگشتم سمت پسر. از روی دوچرخه افتاده بود زمین و آرنج دستش خراشیده شده بود. شروع کرد به گریه کردن و پدر همینطور که سرجایش ایستاده و به صفحه گوشیاش خیره شده بود، موعظهاش را شروع کرد: «پاشو خجالت بکش! یه خراش کوچولو که گریه نداره! مگه بچهای که اینجوری گریه میکنی؟ مرد که گریه نمیکنه! چیزیات نشده که و …» او تمام این حرفها را از همان فاصله تقریبا دور و خطاب به پسر بچهای میگفت که تنها چهار سال داشت و از درد آرنج کوچکش گریه میکرد. در دلم گفتم کاش به جای این حرفها، میآمدی سمت پسرک، نوازشش میکردی، کمی همدلی نشان میدادی و کمکش میکردی که دوباره بازی را شروع کند. دوست داشتم رو کنم به مرد همسایه و بگویم: «باور کن با این حرفها «مرد» تربیت نمیکنی، بلکه یک موجود فاقد «حس همدلی» و «توانایی درک» دیگران را پرورش میدهی! کمی با حسرت به اشکهای پسرک نگاه کردم و به راهی فکر کردم تا حرفم را به گوش چنین والدینی برسانم.
نظر کارشناس شما جزو کدام دسته از والدین هستید؟
واکنشهای اشتباه بعضی والدین به احساسات منفی کودکان، مانع رشد و پیشرفت هوشهیجانی آنها خواهد شد. میتوان والدین را در برخورد با احساسات منفی کودکان به چهار دسته تقسیم کرد:۱- والدین بیاعتنا| چنین پدر و مادری احساس منفی فرزند خود را نادیده میگیرند، هیچ توجهی نشان نمیدهند یا با جملاتی مثل «چیزیات نشده که! دردت نگرفت که! توالان ناراحت نیستی الکی ادا در نیار! و … » واکنش نشان می دهند.۲- والدین ناراضی| این دسته از والدین از احساس فرزندشان ناراضی هستند و آنها را سرزنش میکنند و چنین جملاتی به کار میبرند: «خجالت بکش، مرد که گریه نمیکنه! کی به تو اجازه داد فریاد بکشی؟ تو حق نداری عصبانی باشی! تو خواهرت رو دوست داری دیگه نبینم بگی خواهرم رو دوست ندارم و … »۳- والدین نا آشنا با راهنمایی| این پدر و مادرها احساس فرزندشان را میپذیرند و با او همدلی میکنند ولی فرزند خود را راهنمایی نمیکنند: «الهی بمیرم که ناراحت شدی! حق داری از دست دوستت عصبانی باشی، اون واقعا بیادبه! مادر بمیره ولی غصه تو رو نبینه!»۴-والدین افزایشدهنده هوشهیجانی کودک| چنین والدینی اول متوجه احساس کودک میشوند، یعنی خود را به جای کودک میگذارند. به طور مثال و در داستان مطرح شده، شما باید خود را به جای پسر چهار سالهای بگذارید که زمین خورده و خراش آرنج برای او درد زیادی به حساب میآید. از طرف دیگر، دوست دارد در این شرایط از مهم ترین فرد زندگیاش یعنی پدرش درک و توجه دریافت کند. والدین آگاه در قدم بعد، با فرزند خود همدلی نشان میدهند: «می فهمم، حتما دردت گرفت. وقتی آدم زمین میخوره دردش میگیره» سپس به کودک کمک میکنند تا کلماتی را پیدا کند که بتواند روی احساس خود اسم بگذارد یا به اصطلاح برچسب بزند: «از این که موقع بازی زمین خوردی، ناراحتی؟»
صرف همدلی کافی نیست
در بسیاری از اوقات، صرف نشان دادن درک و همدلی از جانب والدین، موجب فروکش احساسات منفی در کودک میشود. وقتی احساس منفی او را نپذیرید یا با آن مبارزه کنید، معمولا بیشتر روی احساس منفی خود پافشاری میکند یا در آن فرو میرود. مثلا گریهاش را طولانیتر میکند یا عصبانیت اش شدت بیشتری پیدا میکند. در نهایت اینکه اگر مشکل به گونهای بود که با پیدا کردن یک راهحل، امکان برطرف کردن آن وجود داشت، میتوانید کودک را برای پیدا کردن یک راهحل راهنمایی کنید، مثلا در باره موضوع مطرح شده: «میخوای بری خونه یک کم استراحت کنی تا حالت بهتر بشه، یا میخوای به بازی ادامه بدی و درد رو فراموش کنی؟ یا برم برات چسبزخم بیارم؟ و ..»
به نیاز کودک برای برقراری ارتباط پاسخ دهید
به خاطر داشته باشید که ما هر روز فرصتهایی را برای برقراری پیوندهای حقیقی با فرزندانمان از دست میدهیم زیرا به جای گوش دادن و پاسخ دادن مناسب به فرزندانمان فقط از نقطه نظر خود به آنها پاسخ میدهیم. پدر و مادر همیشه باید بر احساس کودک مهر تایید بزنند. وقتی کودک به برقراری ارتباط با یک بزرگ سال نیاز دارد و رفتار بزرگ سال بیتفاوت بودن را نشان میدهد ،کودک احساس تنهایی و انزوا میکند. در زمان هایی که نیاز کودک افزایش مییابد، در برابر بی توجهی آسیب پذیرتر میشود. زمانی را که شما صرف پرورش هوش هیجانی در فرزند خود میکنید، چه بسا موجب نتیجهای بهتر و بیشتر از یادگیری بعضی درس ها در آینده او شود. ای کاش والدین همانطور که برای یاد دادن چنین درس هایی به فرزندان خود هزینه میکنند و اهمیت قائل میشوند، برای آموزش هوش هیجانی هم اهمیت قائل میشدند.
- نویسنده : نویسنده : زهرا وافر| کارشناسارشد روان شناسیبالینی
- منبع خبر : روزنامه خراسان