۲۴۵روز دور دنیا با دریادلان نیشابوری
۲۴۵روز دور دنیا با دریادلان نیشابوری
خاتون شرق - وقتی ۵۰۰سال قبل کریستوف کلمب برای نخستین بار عرض اقیانوس اطلس را طی کرد و پا به سرزمین آمریکا گذاشت تب رقابت بین کشورهای جهان برای فتح آب‌های ناشناخته شدت گرفت.

سعید صفارائی – فاطمه قاسمی
وقتی ۵۰۰سال قبل کریستوف کلمب برای نخستین بار عرض اقیانوس اطلس را طی کرد و پا به سرزمین آمریکا گذاشت تب رقابت بین کشورهای جهان برای فتح آب‌های ناشناخته شدت گرفت.
کریستف کلمب هرگز نتوانست به رویایش برای دور زدن کره زمین از طریق دریاها و اقیانوس‌ها دست پیدا کند اما او آغاز کننده مسابقه‌ای بود که سال‌ها کشورهای زیادی با صرف هزینه‌های هنگفت سعی کردند فاتح آن باشند.
اگرچه براساس اسناد تاریخی موجود پیشینه  دریانوردی ایران به هشت‌هزار سال پیش باز می‌گردد اما رویای دست‌یابی ایران به آب‌های آن‌سوی کره زمین بیشتر به رویا شبیه بود چه برسد به اینکه نیروی دریایی ایران بتواند کره زمین را هم دور بزند.

ناوگروه ۸۶ متشکل از ناو تمام‌ایرانی دنا و ناوبندر مکران پس از حدود هشت ماه با پیمایش ۶۵هزار کیلومتر و یک بار گردش به دور زمین به ایران بازگشت.
این افتخاری بود که با همت دریادلان نیشابور به حقیقت پیوست اما این افتخار برای ما نیشابوری‌ها جایگاهی ویژه دارد زیرا چهار نفر از همشهریان ما در اینکماموریت طولانی و خطرناک حضور داشتند و ۲ تن از جوان‌ترین خدمه این‌ ناوگروه نیشابوری هستند.
مهناوی یکم رضا گلشنی از خدمه ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران ۲۳ساله و فارغ‌التحصیل آموزشگاه درجه‌داری باقرالعلوم نیروی دریایی رشت در سال ۱۴۰۰ است که ۲سال پس از فارغ التحصیلی به نخستین و خطرناک‌ترین ماموریتش به عنوان خدمه ناوبندر مکران اعزام شد.

مهناوی یکم گلشنی در نشستی صمیمانه در دفتر خاتون‌شرق از خاطراتش در این سفر و تجربه‌هایی که به دست آورده گفت.
او درباره واکنش خانواده‌اش برای رفتن به این ماموریت می‌گوید: خوب مسلما برایشان سخت بود و در ابتدا مخالفت کردند اما به هرحال راضیشان کردم.
گلشنی می‌گوید: اولین‌ مرخصی‌ام مرداد ماه سال گذشته بود و  پس از آن به این‌ ماموریت اعزام شدم در طول ماموریت هم گاهی پیش می‌آمد که تا ۱۰روز هیچ تماسی با خانواده نداشتیم زیرا در مناطقی بودیم که هیچ آنتنی نداشتیم.

چند نفر از نیشابور در این‌ ماموریت حضور داشتند؟
ما چهار نفر نیشابوری بودیم و شانس آوردیم که در کنار هم بودیم و می‌توانستیم با هم‌ صحبت کنیم البته از سبزوار و کاشمر و تربت‌حیدریه و تربت جام هم بودند البته این‌مسائل مطرح نبود و برای هرکسی که مشکلی پیش می‌آمد همه سعی می‌کردند که به او کمک کنند.

نخستین بار که از مرزهای ایران‌خارج شدید چه حسی داشتید؟
وقتی برای اولین بار از ایران خارج شدیم آنتن قطع شد و تا حدود یک‌ماه بعد تماسی نداشتیم تا وقتی که به بمبئی رسیدیم و آنجا آنتن وصل شد و توانستیم تماس بگیریم.
مهناوی یکم گلشنی از خاطرات سفرش به دور دنیا می‌گوید: پس از بمبئی وارد تنگه مالاکا و خلیج سنگاپور شدیم و به کشور اندونزی رسیدیم و تقریبا پنج روز آنجا پهلو گرفتیم.

عبور از تنگه ماژلان برای نخستین بار توسط نیروی دریایی ایران

گلشنی با اشاره به اینکه در طی این سفر از شهرهای بمبئی، جاکارتا،‌ ریودوژانیرو، کیپ‌تاون و سلاله عمان دیدن‌ کردیم گفت: بعد از جاکارتا استرالیا را دور زدیم و وارد اقیانوس آرام شدیم و سه ماه طول کشید تا عرض اقیانوس آرام را طی کنیم و به کشور شیلی نزدیک شدیم که اجازه پهلو‌گیری به ما ندادند و به همین‌خاطر به سمت‌تنگه ماژلان رفتیم و تصور همه این‌بود که نمی‌توانیم از این‌ تنگه به خاطر وجود جزایر متعدد و عمق کم عبور کنیم اما با موفقیت عبور کردیم و وارد اقیانوس اطلس شدیم و به کشور برزیل و شهر ریودوژانیرو رسیدیم و‌پس از چهارماه توانستیم پهلوگیری کنیم.

در طوفان‌های دریایی مرگ را به چشم دیدیم

مهناوی یکم گلشنی با بیان اینکه دماغه امیدنیک به خاطر طوفان‌های به دماغه طوفان‌ها معروف است گفت: پس از آن از عرض اقیانوس اطلس عبور کردیم که یک‌ماه طول کشید و به دماغه امیدنیک رسیدیم که طوفان‌های وحشتناکش معروف است و در همین طوفان‌های دریایی مرگ را به چشم دیدیم.
او در ادامه گفت: از آنجا به کشور آفریقای جنوبی و شهر کیپ تاون رسیدیم که شهری بسیار زیبا و دیدنی بود و پس از چهار روز توقف از آنجا دوباره برگشتیم و ماداگاسکار را دور زدیم و به خلیج عدن و کشور سومالی رسیدیم که دزدان دریایی‌اش معروف است و پس از آن به سلاله عمان رسیدیم و آماده ورود به بندرعباس شدیم.
وی درباره بدترین و بهترین‌ خاطره‌اش از این سفر گفت: بدترین خاطره‌ام‌ مربوط به شبی است که در اقیانوس آرام و در محدوده‌ای کور ساعت ۱۱و نیم شب در یکی از مخازن نفتی اعلام‌ حریق شد و همه را شوکه کرد.
او در ادامه گفت: نفتکش مانند بمب ساعتی است و اگر کوچکترین حریقی به مخزن برسد منفجر می‌شود که خوشبختانه حقیقی نبود و فقط یک شلنگ پاره شده بود اما نمی‌شد ریسک کرد و آن شب بسیار سخت گذشت و این‌ حادثه در نقطه‌ای اتفاق افتاد که از نزدیک‌ترین خطوط کشتی‌رانی فاصله زیادی داشتیم و آنتن هم‌ نداشتیم اما اگر اتفاقی می افتاد فقط خدا باید به دادمان می‌رسید.
او درباره بهترین خاطره‌اش از این سفر گفت: بهترین خاطره‌ام مربوط به عید نوروز بود که در کیپ‌تاون بودیم و قشنگترین شهری هم‌ که در طی این سفر دیدم‌ همین شهر بود و زمانی که می فهمیدند ایرانی هستیم از ما استقبال می‌کردند.

قشنگ‌ترین دریایی که در این سفر دیدید کجا بود؟
اقیانوس آرام‌بسیار زیباست،‌ در برخی ار نقاط آن آب کاملا آرام و زلال است و تا اعماق آن و ماهی‌ها و کوسه‌ها را می‌توان دید اما برخی جاها هم بارندگی‌ها و طوفان‌های شدیدی داشت و امواج به ۲۰متر می‌رسید و در یک جا ناوشکن دنا تا کمر در آب فرورفت و همه فکر کردیم‌ که غرق خواهد شد اما خوشبختانه اتفاقی نیفتاد و همه کشورها تعجب کرده بودند که چطور ناوشکن دنا از این‌طوفان‌ها گذشته است.

شب‌های دریا قشنگ‌تر است یا روزهایش؟
شب‌های دریا رویایی است و پرستاره‌ترین شب‌ها را در دریا دیدم.

تصور عموم این است که روی دریا خدمه کشتی کار چندانی ندارند اوقات فراغتشان زیاد است آیا این موضوع حقیقت دارد؟
در حقیقت این‌طور نیست و جدا از وظایفی که هرکدام از خدمه دارند باید به کشتی هم رسیدگی شود و زنگ‌زدگی‌ها رنگ‌آمیزی شود و خرابی‌ها تعمیر شود و فقط آخر هفته‌ها روزهای جمعه اگر موردی پیش‌ نیاید وقت استراحت‌مان است و در روزهای عادی هم در ساعات اداری مشغول به کار هستیم و این با تصور عموم مردم فاصله دارد البته هشت ماه روی دریا بودن از لحاظ روحی و فکری و دوری از خانواده باعث می‌شود روزها سخت بگذرد.

ماموریتی که قرار بود ۶ماهه تمام شود هشت‌ماه طول کشید

این نخستین بار است که نیروی دریایی ایران کره زمین را دور زده و هفت دریا را فتح کرده است، در این‌ مسیر از کدام‌ دریاها عبور کردید؟
ما جزو خدمه ناوبندر مکران هستیم و به عنوان پشتیبان سوخت و غذا به همراه ناوشکن دنا این‌ ماموریت را انجام دادیم، البته خودم بسیار دوست داشتن به این‌ ماموریت بروم و در ابتدا این‌ماموریت قرار بود ۶ماه باشد اما به خاطر اینکه اجازه عبور از تنگه پاناما صادر نشد مجبور شدیم از تنگه ماژلان عبور کنیم که هوا بسیار سرد بود و هشت ماه طول کشید.

پس هم سرما و هم‌ گرما را روی دریا تجربه کردید.
هم گرما، هم سرما، باران و طوفان دریا را دیدیم.

اگر دوباره چنین ماموریتی را به شما پیشنهاد کنند باز هم‌حاضر هستید بروید؟
حتما خواهم رفت چون باعث افتخار میهنم است.

سخت‌ترین مسئله‌ در دریا برای شما چه بود؟
دوری از خانواده و سعی می‌کردیم با صحبت کردن با هم و‌ مطالعه و دیدن فیلم خودمان را مشغول کنیم.

از اینکه در این سن جزو نخستین ایرانیانی هستی که دور دنیا را گردیده‌اند چه حسی داری؟
به این تجربه‌ام افتخار می‌کنم و این یک افتخار برای نیروی دریایی ایران است که توانست وارد حیاط خلوت آمریکا بشود و ثابت کردیم که می‌توانیم.

تجربه گذراندن ۲جمعه پشت سر هم

در این سفر بهترین تجربه‌ای که کسب کردی چه بود؟
امروز می‌توانم بگویم که قدر حانواده‌ام را بیشتر می‌دانم و هیچ‌جا کشور و شهر خود آدم نمی‌شود.

جالب‌ترین چیزی که در این سفر دیدی یا با آن برخورد کردی چه بود؟
مردم برزیل تصور خوبی نسبت به ما نداشتند و فکر می‌کردند ما تروریست یا داعش هستیم اما وقتی با آنها صحبت می‌کردیم متوجه می‌شدند این‌طور نیست و رفتارشان عوض می‌شد.
یک شب هم اتفاقی افتاد که نفهمیدیم چه بود، نیمه شب چیزهایی مانند یک خط نور از کنارمان رد شد که همه را شگفت‌زده کرد و آخرش هم‌نفهمیدیم چه بود.
در طول این سفر ۶بار از خط استوا و یک بار از خط زمان مدار صفر درجه گرینویچ گذشتیم که بسیار جالب بود که ۲ جمعه پشت سر هم را تجربه کردیم یعنی مثلا امروز که جمعه بود پس از گذشتن از خط زمان روز بعد هم‌ جمعه بود.

مهناوی یکم امیرحسین حدادی از خدمه ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران متولد ۲۸ اسفندماه ۱۳۸۰ و گفته خودش جوان‌ترین خدمه حاضر در این ماموریت بود.
مهناوی یکم حدادی می‌گوید: از همان بچگی آرزو داشتم، جهانگرد شوم برعکس دوستانم که می‌خواستند دکتر و مهندس شوند اما فکرش را هم نمی‌کردم آرزویم به این زودی برآورده شود و بخت با من یار شده که محل خدمتم در نیروی دریایی ارتش، کشتی مکران است.
او گفت: یک روز سر پست بودم که یکی از همکارانم گفت قرار است کشتی ما با پشتیبانی ناوشکن دنا برای اولین بار در تاریخ ایران در آب‌های بین‌المللی دنیا دریانوردی کند، باور چیزی که می‌شنیدم برایم محال بود، دریانوردی دور دنیا آن هم برای اولین بار نهایت آروزیم بود. بعد از کمی پرس‌جو وقتی مطمئن‌ شدم حرف های همکارم حقیقت دارد با وجود مخالفت پدرم و مسئولان رده بالا داوطلبانه برای حضور در این سفر ثبت‌نام کردم.
وقتی می‌پرسم چرا مخالفت می‌کردند؟ با غرور انگشت اشاره‌اش را به طرف خودش نشانه می‌گیرد و می‌گوید، می‌گفتند: تو نمی‌توانی! مسافت طولانی است! این سفر برایت سخت است! پدرم می‌گفت راه دور است سفر دور دنیا را بگذار، برای چند سال آینده!

بمبئی شهری شلوغ و رنگارنگ

روایتش را این طور ادامه می دهد: من مصمم بودم تا با ناوگروه ۸۶ همراه شوم و بالاخره روز موعود رسید روز ۲۸ شهریور سال گذشته که ما به همراه ناوشکن دنا سفر دور دنیا را آغاز و بندرعباس را به مقصد هند ترک کردیم و شهر بمبئی اولین مقصد سفر بود. بعد از این که کشتی مکران در بندر بمبئی پهلو گرفت من به همراه یک گروه ۱۰۰ نفری کشتی را ترک کردیم و به بمبئی رفتیم. شهری شلوغ و رنگین انگار هر چیزی در این شهر یک رنگی داشت. بعد از گشت و گذار به کشتی بر‌گشتیم و جایمان را به گروه ۱۰۰ نفره بعدی دادیم. در طول سفر همین نظم و ترتیب رعایت می‌شد تا همیشه در کشتی پرسنل کافی وجود داشته باشد. چند روز در بندر بمبئی ماندیم و بعد به طرف کشور اندونزی حرکت کردیم.

آموزش زبان فارسی در اندونزی

او در ادامه خاطراتش می گوید: در شهر جاکارتا پایتخت اندونزی مثل بمبئی با استقبال خوب مردم روبرو شدیم. سفرهای نیروی دریایی ما به این ۲ کشور زیاد است و ما مبادلات تجاری و بازرگانی زیادی با این ۲ کشور داریم برای همین مردم اندونزی و هند کاملا ما ایرانی‌ها را می‌شناختند و برخورد  خوبی با ما داشتند. مردم جاکارتا آن قدر صمیمی رفتار می‌کردند که دوستانم سعی کردند سلام و احوالپرسی را به زبان فارسی به آن ها یاد بدهند و اتفاقا یاد گرفتند و روز آخر اقامتمان در جاکارتا به زبان خودمان با ما سلام و احوالپرسی کردند. من از برخورد گرم مردم ۲ کشور آسیایی هند و اندونزی خیلی خوشحال شدم و با خودم فکر کردم همه جای دنیا رفتار مردم با ما اینگونه است اما در برزیل متوجه شدم فکرم اشتباه است.

ایران هراسی در برزیل

مهناوی یکم حدادی در ادامه خاطراتش از برزیل می‌گوید: وقتی روز صد و بیستم به برزیل در آمریکای جنوبی رسیدیم در بندر ریودوژانیرو پهلو گرفتیم، مردم شهر همین که متوجه شدند ما ایرانی هستیم از حضور ما وحشت داشتند و وقتی در گروه‌های ۱۰۰ نفری وارد رستوران، بازار یا مجتمع‌های تفریحی و توریستی می‌شدیم هراس و ترس را به وضوح در چشمانشان می‌دیدیم، تا قبل از حضور ما هیج یگانی از ایران به برزیل نرفته بود به همین خاطر تصور مردم ریودوژانیرو از ما ایرانی‌ها بد بود و روز آخر اقامتان در برزیل گفتند وقتی ما کلمه شیعه را در گوگل جست‌وجو می‌کنیم اطلاعات وحشتناکی می‌دهد برای همین ما شما شیعیان ایرانی را مثل قاتلان و غارتگران می‌دیدیم.
او گفت: نگاه‌های مضطرب و نگران مردم ریودوژانیرو فقط ۲ روز طول کشید بعد از آن با دقت در رفتار، برخورد، تعامل و همین طور شوخی‌ها و حرف‌های ما که مترجم برایشان ترجمه می‌کرد متوجه اشتباهشان شدند و از سومین روز حضور ما در برزیل نگاه مردم با احترام و ارائه خدماتشان همراه با لبخند شد و دیگر نه با اضطراب که با آرامش از ما استقبال می‌کردند و در ریودوژانیرو بود که به جز روحیه ماجراجویی به اهمیت سفرمان پی‌بردم.
مهناوی یکم حدادی در ادامه خاطرات سفرش می‌گوید: شهر کیپ‌تاون در آفریقای جنوبی چهارمین مقصد سفرمان بود و این شهر با بازارها، صنایع دستی و مردمی مهمان‌نواز برایم بسیار جالب بود و به نظر من مردم شهر کیپ‌تاون بافرهنگ‌تر و مهمان‌نوازتر از مردم کشورهای دیگر بودند.
او قصه سفرش را این طور ادامه می دهد: در کیپ‌تاون یک روز هنگام ظهر وقتی برای خواندن نماز ظهر به مسجد رفتیم تعدادی از مردم هم در مسجد بودند و ما به طرف قبله ایستادیم و اقامه بستیم برایم جالب بود با اینکه طرز نمازخواندن ما با آن ها کمی تفاوت داشت چون ما شیعه هستیم و آن ها سنی اما همه افرادی که در مسجد حضور داشتند با ما به جماعت ایستادند و نماز خواندند.

دلتنگی، تلخ ترین حادثه سفر

او در ادامه گفت: آخرین مقصد سفر شهر صلاله در کشور عمان بود، دیگر دلتنگی امان همه بچه‌ها را بریده بود. بی‌تابی و دلتنگی متاهل‌های گروه، بیشتر از ما مجردها بود. من بارها و بارها شاهد بودم که متاهل‌ها از سر دلتنگی لباسی که از بچه‌هایشان به همراه آورده‌اند را در خلوت بو می‌کنند و اشک می‌ریزند. تماس روی دریا  سخت انجام می‌شد.
گاهی اوقات بعد از ۲ هفته با خانواده‌هایمان تماس می‌گرفتیم، تنها در حد گفتن ۲ یا یه جمله، سلام من زنده‌ام. حالم خوب است و تماس قطع می‌شد.

سفر به دور دنیا یک جور سیر و سلوک بود

می گوید: همه ۲۰۵ نفری که در کشتی مکران بودیم  دلتنگی‌، بدی هوا، طوفان‌ و ناآرامی دریا در اقیانوس آرام را مردانه تاب می‌آوردیم و تحمل می‌کردیم. چون خودمان این راه را انتخاب کردیم، نه اجبار بود و نه تشویق. البته همه سفر به دلتنگی نمی‌گذشت. دلخوشی‌های کوچک و بزرگ هم کم نبود. وقت‌های بیکاری خودمان را سرگرم می‌کردیم. داخل کشتی باشگاه درست کردیم با چیزهایی که در کشتی موجود بود وسایل بازی می‌‌ساختیم.  این یکی از دلخوشی‌های ما در داخل کشتی بود. روی دریا با هر موج، قدر وجب به وجب خاکت را بیشتر می‌دانی. قدر عزیزانت را می دانی و به جبران خطاهایت و کوتاهی‌هایت فکر می‌کنی. کسانی که در شرف جدایی بودند یا کسانی که  با خانواده‌شان مشکل داشتند، می‌گفتند اگر از این سفر به سلامت برگردیم حتما جبران می‌کنیم. انگار این دریانوردی دور دنیا یک جور سیر و سلوک بود برای رسیدن آدمی به خودش و پروردگارش.

اینجا خدا از همیشه به انسان  نزدیک‌تر است

شب‌های قدر در ماه مبارک رمضان ما در مسیر رفتن به طرف کشور عمان بودیم. کسانی بودند که روز را کامل نگهبانی داده بودند اما شب‌ قدر به جای استراحت در مراسم شب‌های احیا شرکت می‌کردند. به جز کسانی که باید نگهبانی می‌دادند کل بچه‌های کشتی در مراسم احیا حاضر می‌شدند. ما به جز شب‌های قدر، شب‌های ولادت و وفات هم در نمازخانه جمع می‌شدیم دعا و زیارت عاشورا می‌خواندیم. تنها ساعاتی که در نمازخانه کشتی مشغول راز و نیاز با خدا بودیم به آرامش می‌رسیدیم. بقیه ساعات ما به ترس و اضطراب، دلتنگی و یا شادی می‌گذشت.

دلهره و اضطراب روی دریا

او می‌گوید: اقیانوس ترس‌ها و زیبایی‌های خودش را دارد. وقتی که در اقیانوس هند بودیم جنگنده‌های فرانسوی که برای شناسایی ما آمده بودند آنقدر سطح پروازشان پایین بود که ما به چهره همدیگر را می‌دیدیم. این لحظات پر از ترس و دلهره بود، اقیانوس آرام با موج‌های سهمگین در حالی که می‌دانی تا ۱۱ کیلومتر زیر پایت آب است به هر حال مضطرب می‌شوی البته زیبایی‌های اقیانوس هم کم نبود.

با رسیدن به کشور همسایه غم غربت از دلمان رفت

او می‌گوید: به عمان که رسیدیم در کشتی در بندر صلاله پهلو گرفت، در شهر صلاله هیچ احساس غربتی نداشتیم. مردم کشور همسایه استقبال خیلی خوبی از ما کردند و با روی گشاده پذیرای ما بودند. در میان شهرهای پرجمعیت و توریستی این سفر صلاله تنها شهری بود قیمت اجناس در آن یکسان بود. اینطور نبود که  قیمت یک کالا در بازار محلی با قیمت همان کالا در پاساژ یا فروشگاه متفاوت باشد این برای همه ما عجیب بود. در صلاله یک گروه مستندساز از کشورمان تا رسیدن به وطن ما را همراهی کردند
آن قدر که این گروه فیلمساز در طول یک هفته سفر از عمان تا ایران افسرده شدند ما در  ۲۴۵ روز سفر اینطور غمگین و افسرده نشده بودیم. آنها مدام از ما می‌‌پرسیدند شما چطور مسافت طولانی و سختی سفر را تحمل کردید؟ لحظه‌ای که از روی عرشه کشتی دیده‌بان نوید رسیدن  به آب‌های ایران را داد شیرین‌ترین خاطره سفر بود. اشک همه پرسنل درآمده بود. هیچ کدام مان فکر نمی‌کردیم به وطن برگردیم. بعد از  ۲۴۵ روز سفر دور دنیا جاسک اولین شهری که از ایران دیدیم جاسک بود.

هیج جای دنیا ایران نمی‌شود

به جاسک که رسیدیم یکی از دوستانم که  روز شصتم سفر دریا بچه‌اش به دنیا آمده بود وقتی بعد از ۸ ماه فرزندش را در آغوش کشید بچه‌، دندان درآورده بود. پدرش را نمی‌شناخت در آغوش پدر غریبی می‌کرد  می‌خواهم بگویم  در نبود ما خانواده‌های ما هم درد کشیدند و رنج دوری و دلتنگی را تحمل کردند اما دستاوردهای این سفر و رسیدن به هدف ارزش این صبر و انتظار را داشت. من در این سفر شهرهای زیبا، بنادر بزرگ و مقاصد گردشگری مردم دنیا را دیدم اما هیج جای دنیا مردم ایران و زیبایی ایران را ندارد هیچ حای دنیا ایران نمی‌شود.
او درباره جالب‌‌ترین تجربه‌های که در این سفر کسب کرده گفت: دیدن فرهنگ‌ها و مردم کشورهای مختلف بسیار جالب بود و دیدگاه بسیاری از مردم کشورهای دیگر مانند برزیل نسبت به ایران عوض شد و در ۲روز اول رفتارشان خوب نبود و ما را به چشم داعش و طالبان نگاه می‌کردند اما پس از ۲روز که با آنها صحبت کردیم رفتارشان با ما عوض شد.

قشنگ‌ترین‌جایی که در این سفر دیدید کجا بود؟

کیپ‌تاون در آفریقای جنوبی بسیار زیبا و فوق‌العاده تمیز بود علاوه بر این مردم بسیار خونگرمی داشت و طوری با ما رفتار می‌کردند که انگار چندین سال ما را می‌شناختند و پس از آن شهر جاکارتا در اندونزی بسیار زیبا بود.

از اینکه جزو نخستین ایرانیانی هستید که دور دنیا را گردیده‌اید چه حسی دارید؟
غرور و می‌توانم بگویم همه ما ۳۰۰نفر جزو نخستین ایرانیانی بودیم که حاضر شدیم با خطرات این سفر مواجه شویم. در اقیانوس آرام با موج‌هایی روبرو شدیم که بسیار وحشتناک بود و در برخی جاها کشتی تا ۲۵درجه کشتی با ۲۲۸ متر ارتفاع خم می‌شد که بسیار وحشتناک بود و آن شبی هم که اعلام حریق شد شب وحشتناکی بود و فکر می‌کردیم دیگر خانواده‌مان را نخواهیم دید.

بیشترین مدت‌زمانی که ارتباطتان با خانواده‌تان قطع شد چه مدت بود؟
حدود ۱۵ روز در اقیانوس آرام ارتباطمان قطع شد و سیگنال نداشتیم و تماسی با خانواده‌هایمان نداشتیم که بسیار سخت گذشت.

خسته‌کننده‌ترین‌ چیز در این سفر چه بود؟
پس از جاکارتا که وارد اقیانوس آرام شدیم هر روز صبح که بیدار می‌شدیم تا چشم کار می‌کرد فقط آب بود و آب و این وضعیت تا ۸۱روز ادامه داشت و این از لحاظ روحی و فکری به آدم‌ فشار می‌آورد.

عجیب‌ترین چیزی که دیدید چه بود؟
پس از گذشتن از کشور شیلی و نزدیکی تنگه ماژلان حدود ساعت ۱۱ آفتاب غروب می کرد و ساعت ۲ طلوع می‌کرد و ما اصلاد شب را نمی دیدیم و خواب‌مان به هم ریخته بود و تقریبا ۲ روز شب را ندیدیم.

به نظر شما که همه دریاها را دیده‌اید قشنگ‌ترین دریا کدام‌ است؟
خلیج‌فارس

احساس می‌کنید با این سفر چه تغییری در شما به وجود آمده است؟
در طول این سفر غم و غصه و شادی و دوری از خانواده را تجربه کردم و حالا قدر خانواده‌ام را بیشتر می دانم و احتیاطم در زندگی بیشتر شده است.

فکر می‌کنید تصور مردم از شما با واقعیت چقدر فاصله دارد؟
بیشتر مردم فقط لباس سفید و زیبای نیروی دریایی را می بینند و فکر می‌کنند که دور دنیا را تفریحی گشته‌ایم در حالی که این‌طور نیست ما کسی را اسامی که در موتورخانه کشتی بدنش قارچ زد و کف دستش سوخت یا یکی دیگر از خدمه مازوت روی بدنش ریخت و شب‌ها از شدت خارش نمی‌توانست بخوابد و امیدوارم یک روز مردم این واقعیت‌ها را هم ببینند و به سختی کار ما آگاه شوند.
وقتی می پرسم باز هم برای دریانوردی در دور دنیا داوطلب می‌‌شوی می گوید: الان خیلی خسته‌ام در طول سفر هر روز را نگهبان بودم خواب منظمی نداشتم ۲۴۵ روز روی دریا روی یک تکه آهن سخت و سرد باشی خودت کم حوصله می‌شوی. این اولین تجربه دریانوردی طولانی‌‌ ام بود هم خودم و هم خانواده‌ام اذیت شدند. خستگی‌ام در برود حتما باز هم راهی سفر می‌شوم.

لازم به ذکر است در این ماموریت چهار نفر از دریادلان نیشابور مهناوی یکم (گروهبان یکم) سیدامیر حسین حدادی، مهناوی یکم (گروهبان یکم) رضا گلشنی، ناوبان دوم صالح دلخانی و ناوبان سوم ایوب خورشاهیان به عنوان خدمه ناوگروه ۸۶ نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران حضور داشتند.
این موفقیت را به همه نیشابوری‌ها و مردم ایران و پرسنل شجاع نیروی دریایی جمهوری اسلامی ایران تبریک عرض می‌کنیم.