ارزش شعر فارسی در نگاه مخاطب۲
ارزش شعر فارسی در نگاه مخاطب۲
درسگفتارهای ادبی(8)

ارزش شعر فارسی در نگاه مخاطب
درسگفتارهای ادبی(۸)

مسعوداصغرنژادبلوچی
وقتی کتاب هایی که در حوزه تحلیل شعر و داستان را ورق می زنیم و می خوانیم یک سری اسامی ثابت وجود دارد که انگار تا ابد فقط همان ها باید شعرا و نویسندگان ما باشند. این به تاریکی کشاندن، سابقه تاریخی دارد. به قول حافظ:

جهان پیر رعنا را ترحم در جبلت نیست
ز مهر او چه می‌پرسی در او همت چه می‌بندی
همایی چون تو عالی قدر حرص استخوان تا کی
دریغ آن سایه همت که بر نااهل افکندی!

با این که می توان با اندکی اغماض گفت که شعر ترنم و نوازش قلب در راستای مهربانی و فهمیدن هاست و شاعران که وارث آب و خرد و روشنی هستند.
همین انسان های شاعر و نویسنده هستند که با کمک ِپیمانه ی محبّت و مرام، کلمه ها را تبدیل به تسبیحی می کنند برای تسکین روح بشر که روی چرخ و بیان فرازها و فرودها در کشاکش درد و درک آدمیان با استفاده از آن ها زندگی و روزگار را می‌گذرانند؛ آن هم برلب رود.
در همین راه و روش است که شاعر از دیر باز سرودن تا آغاز ِپایان، تلاش می‌کند تا شأن و شعور دریافت کرده‌ی خود را با آمیزه‌ای از مِهر و تکنیک برای انسان تولید نماید تا بتواند تاریکی‌های کم‌اندیشی را به روشنای بهتر دیدن و زیستن رسانده و زخم را مرهم گذاشته و تحول گرداننده‌ی حال و هوای انسان‌ها باشد.

در همین دُوران و دَوَران گاهی اتفاق افتاده است که بی راهه و بد راهه پیش‌روی شاعرها قرار بگیرد و شاعر هر چند تلاش می‌کند باز نتواند کمکی به خود در ابتدا و در انتهای ماجرا به مخاطبان خود بکند و به اشتباه سراغ درمان موقت دردها می‌رود و دردها را از نظر خود و جهان خود مخفی می‌کند، البته بدون شناخت شناسی درمان و خیلی بارها شده است که کلاً کار را رها کرده و در افق ادبیات محو شده است و نیست می‌گردد.
با اتکا به این نکات که تقریر و تقدیم شد باید به وضوح گفت که برای حفظ فرم فرهنگ و ارتقای ادبیات و ضمن آن ارتقا و تعالی انسان؛ آن هم با کمک ادبیات لازم است به سمت منطقه و مکانی مشخص در هستی رفت تا بتوان ادامه زیستن در کره ی خاکی را با شکل درست فهمیدگی و پذیرش و تغییر، مداوا کرد و با این کار از ابتذال و انحطاط در جامعه ی بدون فرهنگ و ادب؛ جلوگیری نمود.
بطن و متن زبان فارسی از دیرباز محل و خواستگاه بسیاری از مفاهیم ادبی و فرهنگی است که وسعت جهانی و حتی کیهانی دارد. جایگاه خاص زبان و ادبیات فارسی را ضمن تولید محتوا نمی‌توان به هیچ وجه نادیده گرفت و لازم است به سمت جغرافیای ذهن و زبان آن گام‌های اساسی برداشت.
محاسن و مقام ادبیات و خصوصاً شعر و داستان به خاطر تلاطم و تشویش در ارکان اصلی سرایش و به خاطر نبودن و یا نداشتن انگیزه‌ای که بخواهند آن ها را متمرکز سازند؛ جهان کلی شعر و داستان را به انزوا و رکودی باور نکردی دچار کرده است. رکودی که موجبات فراهم آمدن آسیب‌هایی شده است که به راحتی نمی‌توان آن‌ها را مداوا و مرمت نمود.

غفلت ورزی یک ضعف درون ساختی است که انسان از آن گریز و گزیر ندارد.
خالقان آثار ادبی و فرهنگی به دلیل داشتن استقلال بی‌خود، دچار وهم خودبزرگ بینی گردیده اند و پرت از مرحله بودن آثار خود را به گردن بی‌سوادی مخاطب و مردم می‌اندازند.گسسته‌گی و چند دستگی از لحاظ نیروی انسانی، بینش و منش اجتماعی و ادبی شعر و داستان را متلاطم ساخته و سابقه تاریخی ادبیات را به تاریکی کشانیده است. این چالش‌ها جز این که انرژی نویسندگان و شاعران را هدر بدهد خروجی دیگری در پی ندارد و نخواهد داشت.
فارغ از یک سری پیشکسوت که شعر و داستان آن‌ها تجدید چاپ می شود ادبیات در حدود و حد قد و قواره‌ای ثابت مانده است.
این روش و رفتار موجب گردیده نوعی وهم شاعرانه و نوشتن سراغ برخی از علاقمندان به ادبیات بیاید و آن ها را به بحران خویشتن گریزی بکشاند.
تازه کارانی که بدون مطالعه و با اتکاء به کشف و شهودی نامعلوم و سرچ کردن در/ از فضای مجازی مدعی هستند که در حال انجام کار ادبی هستند و این کار خود بیشترین بار منفی را در اتمسفر فرهنگ و ادب به وجود آورده است که البته گذراست و زمانه و زمان همه چیز را به چالش می کشد و در نهایت مشخص می‌کند تقریباً همه چیز را.
با این همه بازخوانی مطالبی که در پنجاه سال گذشته روانه بازار عرضه و تقاضا گردیده، موجب شده که در ذیل پژوهش؛ یا تن به ستایش بی‌مورد بدهیم یا یک سری را نکوهش کنیم و همچنان چشم‌مان به ادبیات وارداتی باشد. ناشرین هم به دلیل وجود تشتت و بحران اقتصادی از سرمایه گذاری روی اشخاص جدید و جدی هراس دارند. این ها موجب شده که ادبیات در یک باغ انگلیسی سردرگم بماند و زیبایی‌های باغ ایرانی یا نادیده گرفته شود یا از منظر جدی به آن پرداخته نشود. معناگرایی‌های اصیل در بدنه فرهنگ در اصل یک شاه کلید است که فعالین عرصه نوشتن و سرودن باید شش دانگ حواسشان بدان باشد. خودمحوری به جای خردمحوری موجب شده دست از فایده گرایی برداشته شود.
این که نویسندگان با تکیه بر تجربه شخصی گمان می‌کنند که می‌توان صاحب اشراقیات جمعی شد، این بدان معناست که فرد در مقام نویسنده یا شاعر گمان می‌کند که با سرودن و نوشتن می‌تواند جهان را از این تزلزل و عصیان توأمان خارج سازد.
نویسنده یا شاعر وقتی شخصی شروع می کند به نوشتن یا سرودن، لازم است ابتدا به ساکن با توجه به تجربه‌گرایی تاریخی از صحت و سقم مطلب خود مطلع گردد و دریابد که انسان مبتلا به درد و رنج به دنبال یک مأوا برای خود است تا بتواند خود را از این ورطه رها سازد.
این که با شتاب زدگی دست به خلق اثر زده شود و بدون لحاظ کردن اصالت‌ها، آن را روایت کرد این فاجعه به بارخواهد آورد؛ که البته آورده است.
ادامه دارد
#جهان_شعری
#جوهر_شعری
#جریان_شناسی_شعر_معاصر
#درس_گفتار_۸
https://t.me/masoudasgharnezhadbalochi