محبوبه ذالیانی
کشورهایی که به مملکت شما طمع دارند، به راحتی به خود اجازه می دهند هر نوع تهدیدی علیه کشورتان اعمال کنند و شما توان کافی برای مقابله ندارید. در صورتی که فرزندی داشته باشید، باید مفاهیمی چون عمو، عمه، خاله و دایی را برایش توضیح دهید! بیشتر هزینه های کشورتان باید صرف رسیدگی به امور سالمندان کشور شود و کشورتان روز به روز به سمت پیری بیشتر حرکت کند.
شاید باورش سخت باشد، اما کشوری که در اینجا ترسیم شد، ایرانِ سال ۱۴۸۰، در صورتی که روند کاهشی رشد جمعیت به همین منوال ادامه پیدا کند، است! یعنی حدودا ۸۷ سال دیگر، جمعیت کشور با این روند رشد جمعیت، تقریباً ۳۱ میلیون نفر خواهد بود که حدود نیمی از آن را افراد بالای ۶۵ سال تشکیل خواهند داد. اما همه ما شنیدهایم و به خوبی میدانیم که «علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد» . با نگاهی به کشورهای «پیر شده» در جهان، مشاهده میکنیم که عملا درمان و علاجی برای این اوضاع متصور نیست؛ اما در حال حاضر که نیروی جوان کشور، یعنی جمعیت افراد بین ۱۵ تا ۲۹ سال، حدود ۳۱ درصد از کل جمعیت کشور را تشکیل میدهند، فرصتی بسیار مناسب برای ایجاد توازن و تعادل در رشد جمعیت کشور است. در این مقاله، بیش از آنکه بخواهیم به علل و عوامل کاهش رشد جمعیت کشور بپردازیم، سعی داریم تهدیدات و آسیبهای ناشی از کاهش جمعیت را مورد بررسی قرار دهیم. گرچه آسیبهای فراوانی(نظیر آسیبهای امنیتی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و. . .) در نتیجهی کاهش جمعیت پیش روی کشور قرار دارند، اما در این گزارش به اتفاق دکتر شهرزاد امینی، جامعه شناس و دکتر افروز مهرپرور، روان شناس قصد داریم به بررسی تهدیدات و آسیبها از چشم اندازهای اقتصادی و روانشناختی بپردازیم.
دکتر امینی با اشاره به اینکه رابطه بین جمعیت و رشد اقتصادی، رابطه ساده ای نیست و عوامل متعددی در کیفیت و چگونگی این ارتباط نقش دارند، می گوید: «برخی تهدیدات اقتصادی ناشی از کاهش جمعیت که تأثیرات مهمی بر جوامع بر جای میگذارند شامل: افت سرمایه انسانی و نیروی کار فعال از مهمترین این موارد به شمار می آید. سرمایه انسانی که در برگیرنده دانش و مهارتهای افراد جامعه است، میتواند در رشد و توسعه ی اقتصادی نقش تعیین کننده ای ایفا کند؛ بنابراین میتوان اینطور گفت که انباشت سرمایه انسانی منجر به توسعه اقتصادی میشود. شواهد گویای این واقعیت است که کشورها زمانی دارای رشد اقتصادی سریعتر خواهند بود که تحصیلات و آموزش مهارتهای لازم برای ورود به بازار کار، گسترش یابد. البته این مسئله وابستگی زیادی به میزان مداخلههای دولت در اقتصاد و «فضای کسب و کار» دارد. در کشوری مثل هند، هزینههای زیادی صرف نظام آموزشی میشود و دولت با فراهم کردن شرایط فضای کسب و کار به صورت کارآمد تلاش کرده تا جوانان نقش مولدی را در اقتصاد این کشور بازی کنند. افزایش فرصتهای شغلی توام با بهره وری بالا، به معنای افزایش تولید خدمات و کالاها است که این خود میتواند منجر به کاهش قیمت آنها شود. در مقابل، کاهش نیروی انسانی فعال، میتواند منجر به کاهش تولید و بهره وری گردد.»
وی در ادامه موارد دیگر را بر می شمارد و می گوید: «کاهش جمعیت بخش کشاورزی و اثر مستقیم بر اقتصاد کشور از دیگر موارد است. برای درک اهمیت بخش کشاورزی لازم است به این نکته توجه شود که از دیدگاه برخی پژوهشگران، کشاورزی، شناسه تاریخ و تمدن بشریت است. هدف نهایی کشاورزی از دیرباز تأمین غذا بهعنوان یکی از مهمترین نیازهای حیاتی بشر تعریف شده است. در نظام جمهوری اسلامی ایران بخش کشاورزی وظیفه تأمین امنیت غذایی متکی بر تولید داخلی با استفاده علمی و کارآمد از منابع آب و خاک و سایر منابع و حفاظت از منابع طبیعی را به عهده دارد. این بخش با برخورداری از حدود ۱۲ درصد تولید ناخالص داخلی، ۲۰ درصد اشتغال و سهم قابل توجهی از صادرات غیرنفتی و حدود ۸۰ درصد مواد غذایی مورد نیاز کشور، جایگاه والایی در اقتصاد ملی دارد. بنابراین، تبعات کاهش جمعیت بخش کشاورزی، بسیار جدّی تلقی میشود.»
رها کردن هزاران فرزند بیسرپرست در استانهای مختلف کشور
جایگزینی نیروی کار (مهاجر خارجی) همراه با تبعات فراوان اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن یکی دیگر از تهدیدات کاهش جمعیت به شمار می آید. دکتر امینی در توضیح این پیامد می گوید: «یکی دیگر از پیامدهای اجتماعی- اقتصادی کاهش جمعیت در ایران، جایگزینی نیروی کار مهاجر با نیروی جویای کار داخلی است که در سالهای گذشته شاهد تبعات فراوان اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و (حتی در بعضی موارد) امنیتی آن بودهایم. برای نمونه، ازدواجهای بیضابطه با اتباع فقیر و محروم ایرانی و سپس رها کردن هزاران فرزند بیسرپرست در استانهای مختلف کشور، یکی از نمونههای قابل تأمل بوده است. از سویی دیگر، ایجاد مالکیتهای غیر قانونی که در آینده به وجود آورنده مشکلات گوناگون حقوقی، سیاسی نیز خواهد بود. اسناد روشنی وجود دارد که در جامعه اروپا به علت فقدان جهانبینى معرفتى، بنیان خانوادهها آسیبهای فراوانی را تجربه کرده است. یکی از این آسیبهای بسیار جدی توافق بر تداوم زندگی بدون فرزند است بهطورى که به همین دلیل، نرخ رشد منفى را در این کشورهاى مرفه و ثروتمند تجربه میکنند. متأسفانه نگاهی اجمالی به پایگاههای اجتماعی در عرصه اینترنت، گواهی بر این ادعاست که نمونههای روشنی از پذیرش این هنجار منفی اروپایی در میان بخش(هر چند) اندکی از جامعه ایرانی رواج یافته است.»
این جامعه شناس در ادامه به افزایش هزینه های سلامت که به دنبال کاهش جمعیت ایجاد می شود، اشاره می کند و می گوید: « سالمندان در جوامع نیاز به مراقبتهای ویژهای دارند. کاهش روند رو به رشد جمعیت و پیرشدن کشور، منجر به این میشود که بخش عمدهای از جامعه که سالمندان آن هستند، نیازمند هزینه های بالا و مراقبتهای بهخصوصی شوند. از طرفی سالمندان دیگر جزو سرمایه های انسانی مولد نیستند، و از طرف دیگر نیازمند دریافت مستمری، مراقبت، هزینههای مرتبط با سلامتی و نگهداری هستند. در برخی کشورهای پیشرفته، بخش قابل توجهی از هزینه های بخش سلامت، صرف سالمندان میشود و حتی برای مراقبت و نگهداری از ایشان، جذب پرستاران از دیگر کشورها نیز در دستور کار قرار گرفته است. در صورتی که نیروی انسانی جوان و مولد به حد کافی نباشد، علاوه بر تحمیل هزینه های سنگین اقتصادی به کشور، با کمبود نیروی انسانی نیز مواجه خواهیم بود. وقتی نیمی ازجمعیت یک کشور سالخورده باشد، نیمه جوان جمعیت باید انرژی خود را صرف نگهداری و خدماترسانی به نیمه سالخورده کنند و این بزرگترین چالش اقتصادی است.»
به زودی کشورهای ما خالی میشوند
دکتر مهرپرور از دیدگاه روان شناسی پیر شدن جمعیت و تبعات آن را بررسی می کند و می گوید: «اولین آسیب روانشناختی کاهش و پیری جمعیت کاهش نشاط در سطح جامعه است. همه ما به خوبی می دانیم جوانان مایه پویایی و سرزندگی جوامع هستند و غالب نوآوری ها، خلاقیتها و نیز جهشهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توسط نیروهای جوان به منصه ظهور میرسد. در جامعه با جمعیت پیر، دولتها و صاحبان سرمایه، احساس خطر میکنند. اساساً ناامیدی بر جامعه سایه میافکند و جامعه به سمت محوشدن کامل حرکت میکند. ژاک شیراک، نخست وزیر وقت فرانسه، درباره کشورهای مدرن اروپایی پیشبینی کرد: «اروپا در حال محوشدن است. به زودی کشورهای ما خالی میشوند.» به همین دلیل بعضی کشورهای بزرگ، به طور جدی روی برنامه مهاجرت پذیری، سرمایه گذاری کرده اند. تردیدی نیست که مهاجرتپذیری دارای تبعات مختص به خود است.»
وی در ادامه می گوید: « کاهش ارتباطات اجتماعی یکی دیگر از تهدیداتی است که کاهش جمعیت به همراه می آورد. ایجاد و حفظ ارتباطات اجتماعی صحیح از ضروریات زندگی محسوب میشود. یکی از نیازهایی که توجه روانشناسان را به خود جلب کرده است، نیاز پیوندجویی یا پیوستگی است. این نیاز معرّف انگیزه افراد در ایجاد ارتباط با دیگران است. این نیاز میتواند در اشکالی از قبیل دوستیهای صمیمانه، وابستگی به والدین، اشتیاق به رابطه دوستانه با خویشاوندان، صرف وقت با همسالان و. . . منعکس شود. هنگامی که فرزند متولد شده، نه خواهر و برادری داشته باشد، نه هم سن و سالهای متعددی که با آنها ارتباط برقرار نماید، و نه خویشاوندان نزدیکی که بتواند نیازش به ارتباط را برطرف سازد، مسلما این نیاز به درستی برآورده نشده و بسیاری از آموزشهای اساسی زندگی که از این طریق به فرد منتقل میشوند، محقّق نخواهد گشت.»
بلوغ زودرس تنها فرزند خانواده
این دکترای روان شناسی درباره شیوع تکفرزندی در بین خانواده ها و ترجیح داشتن تنها یک فرزند که از تبعات کاهش جمعیت و پیرشدن آن است، هشدار می دهد و می گوید: «یکی از آسیبهای تک فرزندی، فرزندسالاری است. در خانوادههای تک فرزندی، بیش از حد به خواستهها و مطالبات فرزند توجه شده و اغلب افراط و زیاده روی والدین در برآوردن خواستههای تنها فرزندشان مشاهده میشود. هر چند این خواستهها غیر منطقی، بلند پروازانه و فراتر از توان و بنیه مالی خانواده و یا حتی بیرون از مرزها و حدود قانونی و شرعی باشد. این توجه بیش از حد والدین و قرار دادن فرزند در کانون توجهات اثرات سوئی بر شخصیت کودک دارد. اینگونه کودکان غالباً حساس، زودرنج، پرتوقع و کم صبر هستند، نمیتوانند عواقب اشتباهات خود را آزموده و مسئولیت عمل خود را بپذیرند. این کودکان از جامعه پیرامون شان انتظار دارند همانند والدین با آنها رفتار کرده و چتر حمایتی خود را بر سر آنان بگسترانند؛ چیزی که در عمل کمتر اتفاق میافتد و حتی در صورتی که بدین شکل رخ دهد، مطلوب نخواهد بود. مسئله دیگر بلوغ زودرس تک فرزندان است. فرزند در دوره اولیه کودکی بیشتر نیازمند حضور والدین خود است. ولی در دومین دوره کودکی اش نقش همسالان بارزتر میشود و مهارتهای زیادی را از آنان میآموزد. وجود خواهر یا برادر بزرگ تر نیز میتواند مهارتهای لازم برای اجتماعیشدن او را فراهم کند. حال اگر فرزند تک باشد به ناچار باید در کنار بزرگسالان پرورش یابد. در نتیجه او تجربهای از کودکی و نوجوانی خود نداشته و با بازی ها، کارها و نقشهای این گروه سنی آشنا نیست و یک دفعه پرشی به دوران مسئولیت پذیری بزرگسالان خواهد داشت. وی از لحاظ روحی و روانی بسیار سریعتر رشد کرده و دنیا را از دید بزرگسالان میبیند. حضور در چنین خانوادهای که فقط شامل افراد بالغ است سبب بلوغ زودرس کودک میشود.»
کیفیت مهمتر است یا کمیت
وی ادامه می دهد: «مشکل بعدی دشواری در فرایند جامعه پذیری است. فضای زندگی خانوادگی توأم با فرصتهای کافی برای روابط متقابل متنوع بوده، برای فرزندان الگوهای رفتاری و زمینههای تبادل تجارب و تمایلات و عواطف را به وجود آورده و از عوامل موثر در بهبود مهارت در روابط اجتماعی است. اما در خانواده محدود و با فرزندان کم و به خصوص تک فرزند، برخورداری از فضای زندگی خانوادگی ممکن نیست. گرایش به انزوا، افسردگی، ضعف در برقراری ارتباط با همسالان، توجه بیش از حد به بازیهای رایانهای و انفرادی، ترس یا تنفر از حضور در گروههای اجتماعی از جمله خصوصیات تک فرزندهاست. زندگی در کنار برادر یا خواهر روحیه جامعه گرایانه کودک را تقویت کرده و مدیریت در روابط اجتماعی را به وی میآموزد.
هم دلی و هم سویی با افراد خانواده، عشق ورزی و سهولت در برقراری ارتباط با افراد هم سن در جامعه و مدرسه از اصلی ترین ویژگیهای فرزندان خانوادههای دارای بیش یک فرزند است. محدودیت روابط اجتماعی در خانوادههای تک فرزند میتواند دنیای روانی و اجتماعی افراد را محدود جلوه دهد و در این شرایط اگر مشکلی برای فرد به وجود آید ممکن است پیامدهای تهدید کنندهای پدید آورد، زیرا فرد میترسد با از دست دادن یک نقطهای امید و اتکا نتواند به کانون دیگری چشم امید داشته باشد. ضعیفشدن شبکه ارتباطی خویشاوندی، از دیگر تهدیدات مرتبط با پدیده تکفرزندی است. تجربه و ادراک مستقیم روابط انسانی در قالب زندگی «خانوادگی» به شکل سنتی آن، احساس ناشی از داشتن «خواهر» یا «برادر» و در شبکه روابط خویشاوندی مثل «عمو»، «عمه»، «دایی» و «خاله» است که عامل پیوندها و ثبات عاطفی در روابط اجتماعی نخستین هستند.»
سیاست تک فرزندی میتواند تبعات مخرب عاطفی داشته و نسل بر آمده از این خانوادهها به سمت انزوا و تنهایی سوق داده میشوند. به علاوه خانوادههایی با فرزندان بیشتر با نشاط تر هستند و در یک خانواده ی کامل که به مثابه یک سیستم است هر نسبتی اعم از برادر خواهر عمو عمه خاله و دایی در آن حضور دارند. دکتر افروز مهرپرور می گوید: «بر اساس تحقیقات روان شناسان رفتارهای پسری که خواهر دارند به هنجار تر از رفتارهای پسری است که خواهر ندارد. یک متخصص کودکان و روانکاو معرف انگلیسی، بر این باور است که ارتباط با خواهر و برادر نقشی مهم و اساسی در رشد و شکوفایی کودک ایفا میکند. این ارتباط در او میل به بازی و سرگرمی ایجاد میکند، این امکان را فراهم میسازد تا نقشهای متفاوتی را بازی کند، به او کمک میکند تا خلاقیت و خودجوشی اش را افزایش دهد، به او فرصت میدهد تا خشم و پرخاشگری اش را ابراز کند و به او میآموزد تا این حس را هدایت کند؛ همان چیزی که او را برای زندگی در جامعه و رویارویی با افراد آماده میکند. به واقع برخی خانواده ها با این دیدگاه که «کیفیت مهمتر از کمیت است» ، تعداد فرزندان کمتر را ترجیح میدهند، و حال آنکه این رویه بعید است بتواند تأثیر کیفی مطلوبی بر جای بگذارد و به عکس رشد کیفی فرزندان را تضعیف هم میکند.» ترکیب رفاه و تک فرزندی، خود مقولهای است که میتواند موجب بروز مشکلات فراوانی شود؛ زیرا کودکان در خانوادههای کم جمعیت، به ویژه تک فرزندی، همواره با سلسله خواستها و انتظارات بی پایانی رشد میکنند که همه یا اکثر آنها برآورده میشود. از این رو، فرزندان در چنین خانوادههایی با مفاهیم ارزشی و اخلاقیای نظیر قناعت، ایثار، گذشت، کمک به هم نوعان، صبر، شکیبایی، تحمل، مدارا و. . . بیگانه خواهند بود. از سوی دیگر، به دلیل اصالت رفاه و لذت، والدین نیز فرزند بیشتر را «مزاحم» تلقی میکنند.
قسمت بد ماجرا که در واقع بزرگترین دلیل پیر شدن جمعیت به شمار می رود «کاهش رغبت به ازدواج و فرزندآوری» است. دکتر مهرپرور می گوید: «زمانی که بخش قابل ملاحظهای از جمعیت کشور را سالمندان تشکیل دهند و نیروی انسانی جوان یک کشور مجبور به کار و تلاش بیشتر شود و کشور به حضور بیشتر زنان در مشاغل سخت محتاج شود، تدریجا خود این مسائل منجر به رغبت کمتر افراد به ازدواج و فرزندآوری شده و به پیرشدن بیشتر جمعیت دامن خواهد زد.»
ظرفیت بیشتر در کنار مدیریت بهتر
موارد بیان شده، گوشه ای از مسائل و مشکلات ناشی از کاهش جمعیت و پیرشدن کشور هستند که مربوط به جنبه های اقتصادی و روانشناختی این مسئله هستند. کارشناسان معتقدند یکی از شاخصهای موالید میزان باروری کل است و آن به معنای تعداد فرزندانی است که با یک مادر جایگزین میشوند. اگر این تعداد فرزندانی که با یک مادر جایگزین میشوند معادل۱/۲ باشد تقریباً جمعیت ثابت میماند یعنی رشد جمعیت صفر است و اگر کمتر باشد رشد جمعیت منفی است و اگر بیشتر باشد رشد جمعیت مثبت است. برای حفظ سطح جانشینی جمعیت باید حداقل رشد جمعیت کشور ما ۱/۲ درصد باشد، اما اکنون با نرخ جمعیت کمتری از حد جانشینی مواجه هستیم که با ادامه این روند تا سال ۳۰ سال آینده رشد جمعیت کشور منفی میشود و کشور سالمندی خواهیم شد. تردیدی نیست که تسهیل شرایط برای جمعیت بیشتر نیاز به برنامه ریزیهای اصولی از جانب مسئولین دارد، اما در شرایط فعلی باید تمرکز خود را بر مسئله مهم کاهش شدید رشد جمعیتی کشور معطوف کنیم تا حالا که راه درمان در اختیار ماست، اقدام کنیم. کشور ایران دارای ظرفیتهای فراوانی است که در صورت برنامه ریزی درست، بی شک ظرفیت جمعیتی دست کم دو برابر جمعیت فعلی را خواهد داشت، جمعیتی تقریباً صد و پنجاه تا دویست میلیونی که از ابتدای انقلاب مد نظر امام راحل(ره) و امروز نیز مطمح نظر رهبر انقلاب اسلامی است.