با همت انجمن حمایت از زندانیان نیشابور برگزار شد گلریزان ۳ میلیارد تومانی نیکوکاران نیشابوری برای آزادی زندانیان
خیامخوانی؛ هنر بداههخوانی و حکمت زیستن آوای رباعیات خیام نیشابوری در بوشهر هوش از سر میرباید
بی مهری در مهرماه های گران
چند روز قبل بود که در یکی از بخش های برنامه سیمای خانواده طنز تلخی پخش شد. در این بخش دو عروسک پیرمرد و پیرزن هربار یکی از مشکلات جامعه را به صورت طنز عنوان می کنند که حرف دل بسیاری از مردم است. این پیرمرد عروسکی با یک کوله پشتی اجرای خود را شروع کرد. کوله پشتی که از قرار معلوم برای نوه اش هدیه گرفته بود و برای تهیه محتویات داخل آن حقوق یک ماه خود را صرف کرده بود و تصمیم داشت برای کوله پشتی و نوه اش بادیگارد استخدام کند.
مصاحبه با سرآشپز مدلینگ نیشابوری
هفته پیش سه شنبه شب وقتی که برای خوردن شام، پیتزا پلاک را پیشنهاد کردم پدر و مادرم بی درنگ قبول کردند. مادرم عاشق سالاد سزار پیتزا پلاک است و پدرم فضای آنجا را بسیار دوست دارد و همیشه از چیدمان و دکور پیتزا پلاک تعریف می کند.
شرافت تنها موجودی بساط زنان دست فروش
در این روزهای کرونایی خانهنشینی برای برخی مردان هم به معنی از دست دادن اندک درآمدی است که میتواند حداقل نان سفره را تامین کند، چه برسد به زنان سرپرست خانوار که باید یکه و تنها تمام مشکلات ریز و درشت یک زندگی را ضبط و ربط کنند. زنانی که با وجود مشکلاتی مثل نبود امنیت، نداشتن مکان مناسب، هرگونه توهین و برخوردهای نادرست را به جان می خرند تا بتوانند کالای خود را به فروش برسانند. عابران هم که به این افراد به چشم ترحم نگاه می کنند گاهی سعی می کنند با خرید کالایی، کمکی کرده باشند.
قانون؛ تسهیل گر یا مانع جدایی ها؟
وقتی در قانون مدنی کشور مرد به عنوان همسر، پدر و یا ولی قهری از حق و حقوق بیشتری برخوردار باشد. نتیجه این می شود که زن تا مادامی می تواند برای لیلا مادری کند. که همسرش بخواهد. بعد از آن هم حیران بماند بین لیلا و لیانا... مرد دستش را بلند کرده، انگشت اشاره اش را به سمت زن می گيرد. و با لحن تهدید آمیزی می گوید: دیدی دادگاه هم نتوانست برای تو کاری بکند.
آرزوهای دانشآموزان پشت چراغ قرمز کرونا
این روزها تعداد زیادی از دانشآموزان برای رفتن به مدرسه و دیدن دوستان و همکلاسیهایشان لحظهشماری میکنند، آرزویی که هر لحظه ممکن است با قرار گرفتن در وضعیت قرمز کرونایی برباد رود. آغاز ماه مهر یادآور خاطرات تلخ و شیرین دوران مدرسه است که طی ۲سال گذشته با شیوع کرونا کمرنگ شده و کودکان را از حضور در فضایی پرشور و نشاط محروم کرده است.
ناگفته های عروس ۱۰ ساله مشهدی از ازدواج با مرد ۴۰ ساله
روزی که در 13سالگی از همسرم طلاق گرفتم، یک معتاد حرفه ای بودم و جا و مکانی برای زندگی نداشتم این بود که به دام "سمیرا" افتادم و...
بازی کرونا با جسم و روح دانش آموزان
شهریور که به نیمه میرسد بوی مهر و بازگشایی مدارس و همهمه برای خرید نوشت افزار و کیف و کتاب دو چندان میشود و دانش آموزان به ذوق دیدار دوستان قدیمی، لباسهای فرم مدرسه را پرو میکنند تا برای روز اول مرتب و منظم به دیدار دوستان و معلمان بروند. اما دو سالی است که با همه گیری ویروس کرونا و تعطیلی اجباری آموزشها و سوق دادن مدارس به سمت آموزش غیرحضوری این شور و شوق رنگ باخته و جای خود را به کلافگی، بی حوصلگی و تنبلی در دانش آموزان داده است.
باز آمد بوی آموزش مجازی
همان روزهای اول که کرونا دامن ما را گرفت، مدارس و دانشگاهها تعطیل شدند و آموزش در بستر فضای مجازی تا همین لحظه پیش رفت. مهر ماه سال گذشته صحبت از بازگشایی مدارس در شرایطی شد که شیوع کرونا در کشور در وضعیت خوبی نبود، اما در نهایت مدارس به شکل حضوری بازگشایی شد و بعد از آن به دلیل اعتراضها و عدم استقبال والدین، کلاسهای حضوری متوقف یا به صورت اجباری برگزار نشد و مجدد آموزش در بستر فضای مجازی پیش رفت.
قانون دریافت پرونده دانشآموز، تنها توسط پدر
جروبحث که بالا گرفت، مثل همیشه زن برای آنکه بچهها از داد و فریادهای مرد درامان بمانند، گوشه حیاط رفت. کاری که همیشه میکرد، داد و فریادهای او برایش عادی شده بود. شیشه که مصرف میکرد، دیگر هیچ چیز برایش مهم نبود، حتی بچهها. اما مرد قصد نداشت دعوا را تمام کند، زن گوشه حیاط سامیار را بغل کرده بود و راه میبرد تا آرام بگیرد که بوی دود تمام حیاط را پر کرد. روسانا به داخل دوید.