تاریخانهیِ خراسان غربی
خراسان؛ آنجا که «از وی، خور آید سوی ایران... » خراسان، هم به نام و هم به جایگاهش در جغرافیای ایرانی، بر و بومی است که روشنایی را به ایرانزمین میخواند. خراسان، تنها زادگاه و آمدنگاه «خورشید» نیست که پیشینه تاریخی و فرهنگی آن در دنیای ایرانی چنان برجسته و گویاست که بر هیچ کس پوشیده نیست: این سرزمین یکی از توانمندترین پایگاههای فرهنگی ایرانیان است. و این خاک نازنین که در گفتار امروز، به نام خراسان خوانده میشود؛ این خراسان کنونی، همه خراسان نیست! که عقبه فرهنگی ایران است در منطقه بزرگ آسیای مرکزی.
تاریخانهیِ خراسان غربی
در نگاهی جغرافیایی به خراسان بزرگ تاریخی و فرهنگی باید سخن آشکار نمود که خراسان ایران کنونی، همان «خراسان غربی» است در پیوستار جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی همآهنگ با خراسان بزرگ
کهنتر از خراسـان: پارت و ابرشهر
«خراسان»؛ خوَراسان یا xwarasan در زبان پهلَوی؛ واژهای است همبست از دو واژه خوَر (xwar) به معنای «خورشید» و آسانا (a-sana) صفت فاعلی از asan به معنای «برخاستن» و «آمدن». چنانکه از نوشتارهای ایران باستان (دوران پیش از اسلام) بر میآید این سرزمین، از «دوره ساسانی» بدین نام خوانده شد.(1) در کتیبه داریوش یکم در بیستون -که نمودار سازمان ساتراپیها (ایالتها) در دوره هخامنشی است- «پَرثَو» (پارت: خراسان کنونی)، زَرَنگه (زرنگ)، هَرَئیوَ (هرات)، هوارزمی (خوارزم)، باختریش (بلخ)، سوگرد (سُغد) را در شمار ساتراپیهای شمال شرق ایران میبینیم(2) و بر پایه کتاب «تاریخ طبیعی» پلینی(3)؛ امیرنشینهای اُستان (شمال خراسان کنونی)، پارت، اپارتیکِنِه (پیرامون ابیورد)، مرگیان (مرو) و اَریا (هرات) ایالتهای شمال شرقی ایران دوران اشکانی را تشکیل میدهند.(4)